پارت ⁷
پارت ⁷
در خونه ی جونکوکو زدن
ا.ت : کیه؟
جونکوک : نمیدونم
پلیس : جناب آقای جئون پلیس هستم لطفا درو باز کنید
جونکوک درو باز کرد
پلیس : سلام مزاحمتون شدم برای اتفاقی که برای خانم جئون ا.ت افتاده سوال کنم خودشون اینجان؟
ا.ت : بله من اینجام
پلیس : چهره ی دزد رو دیدید؟
بله
پلیس میتونید تعریف کنید؟
بله خیلی شبیه آقای کیم تهیونگ بود و موهاش طلایی بود و خط فک داشت و لباس مشکی داشت
جونکوک تو ذهنش : نه
( پرش زمانی به عقب )
جونکوک : ولی من دوسش دارم
تهیونگ : جونکوک ولی تو برای منی اگه به کسی نگاه کنی تو خونش خفش میکنم
( پرش زمانی الان )
تهیونگ پشت گوش پلیس : منظورتون منم؟ ( یه گلوله حروم پلیس کرد )
ا.ت : جیغغغغغغغغغغغغ
جونکوک : تهیونگ برو عقب ( داد )
تهیونگ : بهت گفته بودم ددی
ا.ت : تو دیوانه ای ( جیغ )
چریونگ که دید اوضاع خرابه از صورت تهیونگ از گوشه عکس انداخت و سریع رفت تو کمد قایم شد
تهیونگ دستمال گذاشت جلوی دهن جونکوک و جونکوکو بیهوش کرد
ا.ت : جونکوکککک ( جیغ )
تهیونگ : اسم جونکوکه منو به دهنت نیار
دست و ا.ت رو بست با دهنش و بلندش کرد و گذاشتش روی صندلی ا.ت خواست فرار کنه ولی تهیونگ نگهش داشت و بردش بالای صندلی و طناب بست به بارفیکس جلوی در اتاق و انداخت دور گردن ا.ت
تهیونگ : پاهاتو تکون بدی مردی
چریونگ تو کمد بود و گریه میکرد و یهو صداش اومد و تهیونگ شنید
تهیونگ : آها پس کسی اینجاست
چریونگ جلوی دهنشو گرفت و ساکت شد
تهیونگ رفت جلوی دره کمدو باز کرد و چریونگ و دید
چریونگ : خواهش میکنم با من کاری نداشته باش
تهیونگ چریونگو دست و پاهاشو بست و بستش به صندلی
تهیونگ جونکوکو برآید استایل بغلش کرد و از خونه رفت بیرون
ا.ت : ممممممممم ( گریه )
چیونگ با دستای بستش سریع چاقوی توی جیبش برداشت و طنابو پاره کرد ولی نتونست دست و پاهاشو باز کنه
ا.ت داشت از روی صندلی لیز میخورد ( چرخی بود )
چریونگ : نه ا.ت تحمللل کن خواهش میکنم الان میام
صندلی از زیر پای ا.ت لیز خورد
ا.ت داشت خفه میشد
چریونگ : ا.تتتت ( گریه )
( پرش زمانی تهیونگ )
جونکوک بهوش اومده و دید روی صندلی بسته شده
جونکوک : حرومزادهههههههه ( داد )
تهیونگ : دنبال من میگردی ددی جونم
جونکوک : بازم کن ا.ت کوش ( بغض )
تهیونگ نشت روی جونکوک
جونکوک : تهیونگ بس کن من دوست ندارم بسه
تهیونگ صورتم جونکوکو گرفت و محکم بوسش کرد
جونکوک خواست مقاومت کنه ولی تهیونگ نمیذاشت
تهیونگ جونکوکو ول کرد
جونکوک داشت گریه میکرد
تهیونگ : این منم که باید گریه کنم نه تو ( اشکاشو پاک کرد )
تهیونگ جونکوکو از رو صندلی باز کرد
جونکوک : اگه فک کردی میتونی منو فریب بدی فک کردی
تهیونگ جونکوک باز کرد و جونکوک خواست بدوعه که تهیونگ درارو بست
در خونه ی جونکوکو زدن
ا.ت : کیه؟
جونکوک : نمیدونم
پلیس : جناب آقای جئون پلیس هستم لطفا درو باز کنید
جونکوک درو باز کرد
پلیس : سلام مزاحمتون شدم برای اتفاقی که برای خانم جئون ا.ت افتاده سوال کنم خودشون اینجان؟
ا.ت : بله من اینجام
پلیس : چهره ی دزد رو دیدید؟
بله
پلیس میتونید تعریف کنید؟
بله خیلی شبیه آقای کیم تهیونگ بود و موهاش طلایی بود و خط فک داشت و لباس مشکی داشت
جونکوک تو ذهنش : نه
( پرش زمانی به عقب )
جونکوک : ولی من دوسش دارم
تهیونگ : جونکوک ولی تو برای منی اگه به کسی نگاه کنی تو خونش خفش میکنم
( پرش زمانی الان )
تهیونگ پشت گوش پلیس : منظورتون منم؟ ( یه گلوله حروم پلیس کرد )
ا.ت : جیغغغغغغغغغغغغ
جونکوک : تهیونگ برو عقب ( داد )
تهیونگ : بهت گفته بودم ددی
ا.ت : تو دیوانه ای ( جیغ )
چریونگ که دید اوضاع خرابه از صورت تهیونگ از گوشه عکس انداخت و سریع رفت تو کمد قایم شد
تهیونگ دستمال گذاشت جلوی دهن جونکوک و جونکوکو بیهوش کرد
ا.ت : جونکوکککک ( جیغ )
تهیونگ : اسم جونکوکه منو به دهنت نیار
دست و ا.ت رو بست با دهنش و بلندش کرد و گذاشتش روی صندلی ا.ت خواست فرار کنه ولی تهیونگ نگهش داشت و بردش بالای صندلی و طناب بست به بارفیکس جلوی در اتاق و انداخت دور گردن ا.ت
تهیونگ : پاهاتو تکون بدی مردی
چریونگ تو کمد بود و گریه میکرد و یهو صداش اومد و تهیونگ شنید
تهیونگ : آها پس کسی اینجاست
چریونگ جلوی دهنشو گرفت و ساکت شد
تهیونگ رفت جلوی دره کمدو باز کرد و چریونگ و دید
چریونگ : خواهش میکنم با من کاری نداشته باش
تهیونگ چریونگو دست و پاهاشو بست و بستش به صندلی
تهیونگ جونکوکو برآید استایل بغلش کرد و از خونه رفت بیرون
ا.ت : ممممممممم ( گریه )
چیونگ با دستای بستش سریع چاقوی توی جیبش برداشت و طنابو پاره کرد ولی نتونست دست و پاهاشو باز کنه
ا.ت داشت از روی صندلی لیز میخورد ( چرخی بود )
چریونگ : نه ا.ت تحمللل کن خواهش میکنم الان میام
صندلی از زیر پای ا.ت لیز خورد
ا.ت داشت خفه میشد
چریونگ : ا.تتتت ( گریه )
( پرش زمانی تهیونگ )
جونکوک بهوش اومده و دید روی صندلی بسته شده
جونکوک : حرومزادهههههههه ( داد )
تهیونگ : دنبال من میگردی ددی جونم
جونکوک : بازم کن ا.ت کوش ( بغض )
تهیونگ نشت روی جونکوک
جونکوک : تهیونگ بس کن من دوست ندارم بسه
تهیونگ صورتم جونکوکو گرفت و محکم بوسش کرد
جونکوک خواست مقاومت کنه ولی تهیونگ نمیذاشت
تهیونگ جونکوکو ول کرد
جونکوک داشت گریه میکرد
تهیونگ : این منم که باید گریه کنم نه تو ( اشکاشو پاک کرد )
تهیونگ جونکوکو از رو صندلی باز کرد
جونکوک : اگه فک کردی میتونی منو فریب بدی فک کردی
تهیونگ جونکوک باز کرد و جونکوک خواست بدوعه که تهیونگ درارو بست
۶.۲k
۱۲ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.