«عروسک خیمه شب بازی»
«عروسک خیمه شب بازی»
پارت: ۲۱
فرار....
اره خودشه!
باید تا صبح از خونه فرار کنم
اینطوری میتونم جون بچمو نجات بدم...
بچه ای که با اومدنش دنیامو رنگی کرده و شده همه ی امیدای من!
به دنیا بیاد طوری بزرگش میکنم که جسور و بی پروا باشه..
نزاره کسی در حقش ظلمی بکنه
نمیتونستم از دستش بدم
به هیچ قیمتی!
اروم و بدون سر و صدا بلند شدم
سمت اتاق نرفتم
میدونستم الان تهیونگ و لیا دارن عشق بازی میکنن
نیشخندی زدم
خدای منم بزرگه...
اروم سمت کیف لیا رفتم و یه مانتو و شال از توش برداشتم و سرم کردم
چشمم به کیف پول تهیونگ خورد
طرفش رفتم
پول نقدش کم بود ولی با این حال اونارم برداشتم
پارت: ۲۱
فرار....
اره خودشه!
باید تا صبح از خونه فرار کنم
اینطوری میتونم جون بچمو نجات بدم...
بچه ای که با اومدنش دنیامو رنگی کرده و شده همه ی امیدای من!
به دنیا بیاد طوری بزرگش میکنم که جسور و بی پروا باشه..
نزاره کسی در حقش ظلمی بکنه
نمیتونستم از دستش بدم
به هیچ قیمتی!
اروم و بدون سر و صدا بلند شدم
سمت اتاق نرفتم
میدونستم الان تهیونگ و لیا دارن عشق بازی میکنن
نیشخندی زدم
خدای منم بزرگه...
اروم سمت کیف لیا رفتم و یه مانتو و شال از توش برداشتم و سرم کردم
چشمم به کیف پول تهیونگ خورد
طرفش رفتم
پول نقدش کم بود ولی با این حال اونارم برداشتم
۸۳۳
۰۸ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.