زندگی مخفی پارت شصت و چهار
#زندگی_مخفی
پارت ۶۴
جونگکوک:جیمین حدود یک ساعت دیگه بهشون میاد
تراشه رو خارج کردیم
اهیون :خدایا شکرتتتتت
هوسوک:امشب اهیون پیشتون میمونه چون باید مراقب جیمین باشه
و منم برمیگردم خونه به علاوه باید یه چیزی بگیم که دلیل دیشب نرفتنمون هم باشه
یونگی:بگید یونگی مریض شده بود
تهیونگ:آره اگه یونا هم نگران شد بهش بگو که الان حالش خوبه و نیاز نیست بیاد
هوسوک:اوکی پس من رفتم
همه:خدافظ
اهیون:بچه ها شماها کش دارید برای مو
البته شما پسرید و شاید
جونگکوک:من کش دارم بیا بهت بدم
تهیونگ:جانم تو چطوری
جونگکوک:من قبل ورود به اینجا با جنی نونا توی یه اتاق بودیم و خب جه جز اون آسا دوست دخترم بود ها
اهیون:باشه باشه حالا بده بهم واقعا گرممه
رفتم توی اتاق تا به اهیون کش بدم تهیونگ هم دنبالم اومد
تهیونگ:من میروم حمام بچه ها را میسپارم به شما مراقبشان باشید
کوک:واقعا فاز پرنس بودن برت داشته
ولی خب باشه
چشم شاهزاده حواسمان هست ولی اگر اتفاقی افتاد شما خواهشا سریع بیایید بیرون شاهزاده
هردو زدیم زیر خنده و اون لباساش رو برداشت و رفت سمت حموم
منم کش رو برداشتم و دادم به اهیون
اهیون:ممنونم کوکی
جونگکوک:خواهش میکنم
یونگی:بچه ها بیاید جیمین بیدار شد
جیمین:سلام بچه ها
یونگی:جیمینا حالت خوبه ؟؟
جیمین:آره خوبم ولی یکم سرگیجه دارم
تراشه رو خارج کردید
جونگکوک:آره آره تموم شد نگران نباش
...........شب قبل.............
جیسو:......و خب جمله آخر اینه که منو جین از دانشگاه من تا الان باهمیم
یونا:چییییی
آخه چطور ممکنه
چطوری تمام مدت اینارو مخفی کردیدددد
جیسو:ما قبل اینکه بگیم باهم شیپ میشدیم
پس تغییر زیادی نداشت
یونا:شماها نمیخواید ازدواج کنید !؟؟
بابا الان دیگه ۳۱ سالتونههه
جیسو:فعلا نمیدونم چطوری به اعضا بگم
صدای در اومد
جیسو:بیا تو
جین:سلام دخترا
میگم میشه منو اینجا قایم کنید
هانا پیدام کنه میکشممم
یونا:بیا تو ببینم
تو چطوری راجب خودتو جیسو چیزی بهم نگفتی
مگه من دوستتون نبودمممم
تازه....
هانا:اوپاااا کجاییی
یونا:جین برو زیر تخت جیسو
اونجا قایم شو
.....................
پارت ۶۴
جونگکوک:جیمین حدود یک ساعت دیگه بهشون میاد
تراشه رو خارج کردیم
اهیون :خدایا شکرتتتتت
هوسوک:امشب اهیون پیشتون میمونه چون باید مراقب جیمین باشه
و منم برمیگردم خونه به علاوه باید یه چیزی بگیم که دلیل دیشب نرفتنمون هم باشه
یونگی:بگید یونگی مریض شده بود
تهیونگ:آره اگه یونا هم نگران شد بهش بگو که الان حالش خوبه و نیاز نیست بیاد
هوسوک:اوکی پس من رفتم
همه:خدافظ
اهیون:بچه ها شماها کش دارید برای مو
البته شما پسرید و شاید
جونگکوک:من کش دارم بیا بهت بدم
تهیونگ:جانم تو چطوری
جونگکوک:من قبل ورود به اینجا با جنی نونا توی یه اتاق بودیم و خب جه جز اون آسا دوست دخترم بود ها
اهیون:باشه باشه حالا بده بهم واقعا گرممه
رفتم توی اتاق تا به اهیون کش بدم تهیونگ هم دنبالم اومد
تهیونگ:من میروم حمام بچه ها را میسپارم به شما مراقبشان باشید
کوک:واقعا فاز پرنس بودن برت داشته
ولی خب باشه
چشم شاهزاده حواسمان هست ولی اگر اتفاقی افتاد شما خواهشا سریع بیایید بیرون شاهزاده
هردو زدیم زیر خنده و اون لباساش رو برداشت و رفت سمت حموم
منم کش رو برداشتم و دادم به اهیون
اهیون:ممنونم کوکی
جونگکوک:خواهش میکنم
یونگی:بچه ها بیاید جیمین بیدار شد
جیمین:سلام بچه ها
یونگی:جیمینا حالت خوبه ؟؟
جیمین:آره خوبم ولی یکم سرگیجه دارم
تراشه رو خارج کردید
جونگکوک:آره آره تموم شد نگران نباش
...........شب قبل.............
جیسو:......و خب جمله آخر اینه که منو جین از دانشگاه من تا الان باهمیم
یونا:چییییی
آخه چطور ممکنه
چطوری تمام مدت اینارو مخفی کردیدددد
جیسو:ما قبل اینکه بگیم باهم شیپ میشدیم
پس تغییر زیادی نداشت
یونا:شماها نمیخواید ازدواج کنید !؟؟
بابا الان دیگه ۳۱ سالتونههه
جیسو:فعلا نمیدونم چطوری به اعضا بگم
صدای در اومد
جیسو:بیا تو
جین:سلام دخترا
میگم میشه منو اینجا قایم کنید
هانا پیدام کنه میکشممم
یونا:بیا تو ببینم
تو چطوری راجب خودتو جیسو چیزی بهم نگفتی
مگه من دوستتون نبودمممم
تازه....
هانا:اوپاااا کجاییی
یونا:جین برو زیر تخت جیسو
اونجا قایم شو
.....................
۳.۸k
۰۵ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.