رمان رویایی همانند کابوس پارت 45
#par45
#nika
سرموانداختم پایین بی بی ادامه داد= پسرم بخاطر یه دختره هرز*ه بی همه چیز اینطوری شد یه وحشی
از عصبانت دندونا رو هم گذاشتم جلوی خودم داشت به خودم بد میگفت با حرص بغضی که داشتم نگش میداشتم گفتم=از کجا میدونی شاید مجبور شده
بی بی=مجبور؟ این چه اجباریه هنوز وقتی که متین اومد خبر داد که فردا عقدشونه رو یادمه چه ذوقیم داشت بچم
/فلش بک گذشته/
متین=خاتووووووووون خاتووووووون
بیبی =چته بچه؟!
متین=بلاخره بلاخره قبول کرد
بی.بی=چیو قبول کرد چیمیگی پسرم بیا اب بخور
براش اب ریختم نشوندمش رو صندلی کنارش نشستم گفتم=حالا بگو پسرم
نفس نفس زد و گفت=
متین= همون دختری که دوسش داشتم بلاخره قبول کرد فردا میریم محظر
بیبی=بگو جون خاتون
متین=جون خاتون وای نمیدونی چقدر ذوق دارمممم
بی بی=پسرم به این دختره زنگ بزن من باهاش حرف بزنم باهاش
متین بغلم کرد و گقت=چرا ک نهه
بعد گوشیشو در اورد زنگ زد
ولی قطع کرد یبار دیگ زنگ زدم بازم قطع کرد
منین=لابد کاری داره
بی بی=ارع ول کن
متین یبار دیگ زنگ زد ولی خاموش بود
ناراحت شد که گوشش و گرفتم گفتم=ناراحت نباش .
متین خندید و گفت=چشم
دلی میدونستم ناراحته
/فلش بک گذشته/
بی بی یه اه کشید گفت تفلی پسرم نگو دختره نقشه داشته پسرمو ول کن گوشیو قطع میکرده
حالا ولش
بعد رفت بیرون
اوننمیدونست چرا من اونروز نحس گوشیمو قطع میکردم....
رویـــایــ𝒉𝒂𝒎𝒂𝒏𝒂𝒏𝒅ـیکـابـوس🍷"!
آنچه خواهید دید:
اون پسره کی بود جلوی در دانشگاه؟
سگم نکن بشین😡
با پاش زد توی شکمم محکم سرم رو کوبید به میز
موهام رو گرفت😈(پارت بعد فیلتر نشیم😂)
گیلی گیلی خماری تا فردا عصر(:)
#nika
سرموانداختم پایین بی بی ادامه داد= پسرم بخاطر یه دختره هرز*ه بی همه چیز اینطوری شد یه وحشی
از عصبانت دندونا رو هم گذاشتم جلوی خودم داشت به خودم بد میگفت با حرص بغضی که داشتم نگش میداشتم گفتم=از کجا میدونی شاید مجبور شده
بی بی=مجبور؟ این چه اجباریه هنوز وقتی که متین اومد خبر داد که فردا عقدشونه رو یادمه چه ذوقیم داشت بچم
/فلش بک گذشته/
متین=خاتووووووووون خاتووووووون
بیبی =چته بچه؟!
متین=بلاخره بلاخره قبول کرد
بی.بی=چیو قبول کرد چیمیگی پسرم بیا اب بخور
براش اب ریختم نشوندمش رو صندلی کنارش نشستم گفتم=حالا بگو پسرم
نفس نفس زد و گفت=
متین= همون دختری که دوسش داشتم بلاخره قبول کرد فردا میریم محظر
بیبی=بگو جون خاتون
متین=جون خاتون وای نمیدونی چقدر ذوق دارمممم
بی بی=پسرم به این دختره زنگ بزن من باهاش حرف بزنم باهاش
متین بغلم کرد و گقت=چرا ک نهه
بعد گوشیشو در اورد زنگ زد
ولی قطع کرد یبار دیگ زنگ زدم بازم قطع کرد
منین=لابد کاری داره
بی بی=ارع ول کن
متین یبار دیگ زنگ زد ولی خاموش بود
ناراحت شد که گوشش و گرفتم گفتم=ناراحت نباش .
متین خندید و گفت=چشم
دلی میدونستم ناراحته
/فلش بک گذشته/
بی بی یه اه کشید گفت تفلی پسرم نگو دختره نقشه داشته پسرمو ول کن گوشیو قطع میکرده
حالا ولش
بعد رفت بیرون
اوننمیدونست چرا من اونروز نحس گوشیمو قطع میکردم....
رویـــایــ𝒉𝒂𝒎𝒂𝒏𝒂𝒏𝒅ـیکـابـوس🍷"!
آنچه خواهید دید:
اون پسره کی بود جلوی در دانشگاه؟
سگم نکن بشین😡
با پاش زد توی شکمم محکم سرم رو کوبید به میز
موهام رو گرفت😈(پارت بعد فیلتر نشیم😂)
گیلی گیلی خماری تا فردا عصر(:)
۹.۴k
۲۴ مهر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۰۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.