p:1
p:1
ThV
+هوووووففففف خستهههه شدممممم اززز بیکاریییی
ساعت12 شب بود
بلند شدم لباس پوشیدم (اسلاید دو)
واقعا نمیتونم بیکاری اروم بودنو تحمل کنممم
لپتامو ور داشتم با وسایل دیگه تو کولم گذاشتم
رفتم بیرون
میخاستم ی اتیش بازی راه بندازم
درسته مردم ازاری🥲🗿
شاید فک کنید روانیم البته کل مردم محل همین فکرو میکنن ولی من فقط خیلی پر انرژیم و حالا شایدم یکم مردم ازار ولی خب بگذریم..>>
قبلش خاستم یکم پیاده روی کنم
خونه من منطقهیی هست که رو به ساحله
و خلوت هم هست بیشتر اوقات
ایپادمو گذاشتمو داشتم از منظره لذت میبردم
که متوجه سه تا مرد مست شدم
توجهیی بشون نکردم
معمولا این جور چیزا عادیه
برا خودم قدم میزدم که
یکی از همون مردا صدام کرد
هدفونمو در اوردم
+ببخشید با من بودین?!
*درسته تو بیااینجا دختر خوب
چیزی نگفتمو رفتم جلو
+امرتون
&حالت چطوره دختر
+من خوبم حال ننت چطوره🙂😔
^زبون درازم که هستی
&ولش کن اینارو میخای ی حالی بهمون بدی
+برو به پدر جاکشت بگو دلقک
خاستم برگردم که یهو یکی شون دستشو گذاشت رو شونم
سریع دستشو پس زدم
*نترس خوشگله
+ببین برار جان سن پدر منو داری برو رد کارت دنبال دردسر نباش
برگشتم ک برم دوباره گرفت منو اینار کمرمو گرفت
دستشو ور داشتم پیچون دم از درد افتاد زمین داشت جیغ جیغ میکرد
^هوووی دختره عوضی چه غلطی میکنی
+بهش حال میدم دیگه توهم میخای(چشمک)
^هه(پوزخند)
اومد نزدیک خاست بزنه تو صورتم جا خالی دادم همون دستشو گرفتم پرت کردم زمین با پا زدم رو دستش
+بعدی اقای محترم شمایی
با سرعت به سمتم اومد لگد محکی زدم افتاد زمین سرشو گرفتمو کوبیدم به زمین صورتش کلا خونی شد
اون مرد اولی بلند شد از پشت گرفت منو
*میکشمتتت(داد)
+(خنده)تخ**مم نیستی
از پشت با سر زدم تودماغش افتاد زمین
ی تیکه چوب از رو زمین ور داشتم زدم تو دندش
جیغی کشید چوبو انداختمو دستامو تکون دادم
از کیفم وسایل اتیش بازی رو ور داشتمو هر سه مرد رو دور هم انداختم دورشون فشفشه روشن کردم اتیش بازی شد
+wowwww دارین میبینیددددد چقد زیباسسس
نگاشون کردم دیدم بیهوشن حقشونه
اسپری مو از تو کیفم در اوردمو روی لباساشون نوشتم DAMOGIRL
+امیدوارم لذت برده باشید خدافظ پسرا😊🥹
وسایلامو جم کردم اما اتیش بازی هنو ادامه داشت
برگشتم که برم یهو...
لایک کنید تا پارت بعد:))
..........................................................
#وانشات #فیکشن #بی_تی_اس #سناریو #ارمی #bts
ThV
+هوووووففففف خستهههه شدممممم اززز بیکاریییی
ساعت12 شب بود
بلند شدم لباس پوشیدم (اسلاید دو)
واقعا نمیتونم بیکاری اروم بودنو تحمل کنممم
لپتامو ور داشتم با وسایل دیگه تو کولم گذاشتم
رفتم بیرون
میخاستم ی اتیش بازی راه بندازم
درسته مردم ازاری🥲🗿
شاید فک کنید روانیم البته کل مردم محل همین فکرو میکنن ولی من فقط خیلی پر انرژیم و حالا شایدم یکم مردم ازار ولی خب بگذریم..>>
قبلش خاستم یکم پیاده روی کنم
خونه من منطقهیی هست که رو به ساحله
و خلوت هم هست بیشتر اوقات
ایپادمو گذاشتمو داشتم از منظره لذت میبردم
که متوجه سه تا مرد مست شدم
توجهیی بشون نکردم
معمولا این جور چیزا عادیه
برا خودم قدم میزدم که
یکی از همون مردا صدام کرد
هدفونمو در اوردم
+ببخشید با من بودین?!
*درسته تو بیااینجا دختر خوب
چیزی نگفتمو رفتم جلو
+امرتون
&حالت چطوره دختر
+من خوبم حال ننت چطوره🙂😔
^زبون درازم که هستی
&ولش کن اینارو میخای ی حالی بهمون بدی
+برو به پدر جاکشت بگو دلقک
خاستم برگردم که یهو یکی شون دستشو گذاشت رو شونم
سریع دستشو پس زدم
*نترس خوشگله
+ببین برار جان سن پدر منو داری برو رد کارت دنبال دردسر نباش
برگشتم ک برم دوباره گرفت منو اینار کمرمو گرفت
دستشو ور داشتم پیچون دم از درد افتاد زمین داشت جیغ جیغ میکرد
^هوووی دختره عوضی چه غلطی میکنی
+بهش حال میدم دیگه توهم میخای(چشمک)
^هه(پوزخند)
اومد نزدیک خاست بزنه تو صورتم جا خالی دادم همون دستشو گرفتم پرت کردم زمین با پا زدم رو دستش
+بعدی اقای محترم شمایی
با سرعت به سمتم اومد لگد محکی زدم افتاد زمین سرشو گرفتمو کوبیدم به زمین صورتش کلا خونی شد
اون مرد اولی بلند شد از پشت گرفت منو
*میکشمتتت(داد)
+(خنده)تخ**مم نیستی
از پشت با سر زدم تودماغش افتاد زمین
ی تیکه چوب از رو زمین ور داشتم زدم تو دندش
جیغی کشید چوبو انداختمو دستامو تکون دادم
از کیفم وسایل اتیش بازی رو ور داشتمو هر سه مرد رو دور هم انداختم دورشون فشفشه روشن کردم اتیش بازی شد
+wowwww دارین میبینیددددد چقد زیباسسس
نگاشون کردم دیدم بیهوشن حقشونه
اسپری مو از تو کیفم در اوردمو روی لباساشون نوشتم DAMOGIRL
+امیدوارم لذت برده باشید خدافظ پسرا😊🥹
وسایلامو جم کردم اما اتیش بازی هنو ادامه داشت
برگشتم که برم یهو...
لایک کنید تا پارت بعد:))
..........................................................
#وانشات #فیکشن #بی_تی_اس #سناریو #ارمی #bts
۵.۰k
۱۰ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.