invisible husband
ویو نیونا
سرکلاس نشسته بودم و آروم به درس گوش میدادم که زیر دلم حس کردم مرواریدا ورجه ورجه میکنن
بعد از چند مین دیدی جونگ هو شکلات شیری بزرگی رو باز کرده و میخواد بخوره
از جام بلند شدم و آروم به سمتش رفتم
+ جونگ هو جونم
# سلام نیونا خوبی ؟
+ اره ، میگم
# ؟؟؟؟؟
+ میشه ی کوچولو ازون شکلاتت به من بدی
# اره عزیزم بیا
+ مممنننوووونننن
# خواهش عزیزم
داشتم با بچه ها میرفتیم خونه هامون ، برگشتنه هوا خیلی سرد بود
جویی : یییااااا هوا خیلی سرده
نیکی : اره دارم سگ لرز میزنم
جانا : نیونا چقدر آرومی تو سردت نیست
+ نه
نیکی : گمشو باو ببینم دستاتو
+ بیا
نیکی : پپپپشششششمممممااااااممممممم بیا منم بغل کن گرم بشم
نیونا تا خواست نیکی رو بغل کنه لرز تمام وجودش و گرفت
نیکی : زارت 🤣
+ عععععههههه
نیکی : 🤣🤣🤣🤣🤣
+ باشه بابا فعلا خداحافظ
بچه ها : خدافظ سلام برسون
ویکتور ؟؟
ملکه به اربابش نیاز داره
_ جانم
+ سلام
_ سلام عزیزم
+ میشه پیشم بمونی ؟
+ بغلم میکنی ؟
_ آه ، به ی شرط
+ ؟؟؟؟؟
_ روتو سمتم برنگردونی
+ امممم باشه
_ بخواب رو تخت من خودم از پشت بغلت میکنم
سرکلاس نشسته بودم و آروم به درس گوش میدادم که زیر دلم حس کردم مرواریدا ورجه ورجه میکنن
بعد از چند مین دیدی جونگ هو شکلات شیری بزرگی رو باز کرده و میخواد بخوره
از جام بلند شدم و آروم به سمتش رفتم
+ جونگ هو جونم
# سلام نیونا خوبی ؟
+ اره ، میگم
# ؟؟؟؟؟
+ میشه ی کوچولو ازون شکلاتت به من بدی
# اره عزیزم بیا
+ مممنننوووونننن
# خواهش عزیزم
داشتم با بچه ها میرفتیم خونه هامون ، برگشتنه هوا خیلی سرد بود
جویی : یییااااا هوا خیلی سرده
نیکی : اره دارم سگ لرز میزنم
جانا : نیونا چقدر آرومی تو سردت نیست
+ نه
نیکی : گمشو باو ببینم دستاتو
+ بیا
نیکی : پپپپشششششمممممااااااممممممم بیا منم بغل کن گرم بشم
نیونا تا خواست نیکی رو بغل کنه لرز تمام وجودش و گرفت
نیکی : زارت 🤣
+ عععععههههه
نیکی : 🤣🤣🤣🤣🤣
+ باشه بابا فعلا خداحافظ
بچه ها : خدافظ سلام برسون
ویکتور ؟؟
ملکه به اربابش نیاز داره
_ جانم
+ سلام
_ سلام عزیزم
+ میشه پیشم بمونی ؟
+ بغلم میکنی ؟
_ آه ، به ی شرط
+ ؟؟؟؟؟
_ روتو سمتم برنگردونی
+ امممم باشه
_ بخواب رو تخت من خودم از پشت بغلت میکنم
۴.۵k
۱۲ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.