دو پارتی =فستا

داشتی به تلویزیون نگاه میکردی جین که یکی یکی آرمی ها رو بقل میکرد و بعضی هاشون که بوسش میکردن با دیدن اینا قلبت بیشتر مچاله می شد جین از وقتی سربازیش تموم شده بود حتی ی لحظه هم خونه نیومده بود انگار که تو اصلا وجود نداشتی ی لحظم خونه نیومده بود تلویزیون رو خاموش کردی و به سمت آشپزخونه راه افتادی در یخچالو باز کردی و ی الکل ۱۰۰ درصدی برداشتی و روی صندلی نشستی درشو وا کردی و سر کشیدی برات مهم نبود که ظرفیتت پایین بود و الکل ۱۰۰درصد فقط میخواستی آروم شی وقتی تمومش کردی انداختیم سطل زباله و رفتی اتاقت و رو تخت ولو شدی....

«جین»
بعد از اجرا کردن آهنگ moon از آرمی ها خداحافظی کردم و از استیج پایین اومدم همین که به پایین استیج رفتم استیف اومد سمتم و شروع کرد به حرف زدن
استیف:جین باید فردا صبح بیای کمپانی واسه...
جین :آه لطفا اذیت نکن خستم تو که میدونی از دیشب نخوابیدم حتی خونم نرفتم میشه بزاریش واسه ی فقط دیگه
استیف که خستگی جین رو دید دلش سوخت
استیف:باشه جین اما باید بیای باشه
جین:خب حالا میزاری برم خونم
استیف:باشه برو خدافظ
انگار منتظر شنیدن این حرف بود زود پا تند کرد و به بیرون رفت از راننده خاست تا ماشینش رو بیاره و بعد از آوردنش سریع سوار شد دلش خیلی واسه هلو کوچولوش تنگ شده بود با فکر کردن بهش پاشو بیشتر رو گاز فشار میداد آخرین باری که دیده بودش قبل از سربازی بود یعنی دوسال پیش گاز داد تا سریع تر به خونه برسه....

ادامه دارد پارت بعد
کامنت
لایک ❤️