عشق ناگهانی 🖤🍂
عشق ناگهانی 🖤🍂
sudden Love 🖤🍂
[part1]
ا/ت ویو
هاییی من هان ا/ت هستم و ۱۸ سالمه
یه داداش بزرگتر (ناتنی) دارم که ۲۰ سالشه
من رابطم خیلی با داداشم اوکی نیست و کلا باهم سردیم
ا/ت ویو
امروز ساعت ۶ پاشدم رفتم حمام موهامو خشک کردم و لباسامو پوشیدم میکاپ کردم و رفتم صبحونه بخورم
{ علامت ها ا/ت+ تهیونگ- بابای ا/ت@ مامان تهیونگ#}
@دخترم بیا صبحونتو بخور
+اومدم بابایی
رفتم پایین همه نشسته بودن دیدم صندلی بقل تهیونگ خالیه
+اوم بابایی میشه جاتو با من عضو کنی؟
@چرا ؟
+اینجا نور میخوره به چشمم
@خوب به چشم منم میخوره بیام اونجا
+یاااا بابا بیا دیگه
@باشه آروم باش *خنده
+*لبخند رضایتت
[پرش زمان به بعد از صبحونه ]
+یاااااا مدرسم دیر شددد
+خوب بابایی تو منو میبری مدرسه؟
@مگه هروز پیاده نمیرفتی دخترم؟
+چرا ولی الان دیرم شدهههه
@من نمیتونم با تهیونگ برو
+نه ممنون حاظرم دیرم بشه ولی با اون نرم ☺️
-*پوزخند
#وا مگه پسرم چشه
+چش نیست خانوم کیم☺️
#*پوزخند
+من رفتم خدافظ بابایی خدافظ خانوم کیم
-وایسا
+(حرفی نزد و وایساد)
-میبرمت
+نمیخوام
-نگفتم میخوای یا نه
+فک نکن میتونی بهم دستور بدیا(رفت بیرون از خونه و رفت سمت مدرسه )
-(بلند شد و رفت سوار ماشینش شد)
[ا/ت چند متر دور شده بود]
-اگه میخوای ببرمت سوار شو
+(صندلی عقب نشست)
[پرش زمان به وقتی رسید مدرسه]
-رسیدیم
+هوم
+(پیاده شد)
سوئا : ا/ت اومدیییی
+سلامممممممم
____________________________
۲۰ تا لایک ۲۰۰ تایی شدنمون
sudden Love 🖤🍂
[part1]
ا/ت ویو
هاییی من هان ا/ت هستم و ۱۸ سالمه
یه داداش بزرگتر (ناتنی) دارم که ۲۰ سالشه
من رابطم خیلی با داداشم اوکی نیست و کلا باهم سردیم
ا/ت ویو
امروز ساعت ۶ پاشدم رفتم حمام موهامو خشک کردم و لباسامو پوشیدم میکاپ کردم و رفتم صبحونه بخورم
{ علامت ها ا/ت+ تهیونگ- بابای ا/ت@ مامان تهیونگ#}
@دخترم بیا صبحونتو بخور
+اومدم بابایی
رفتم پایین همه نشسته بودن دیدم صندلی بقل تهیونگ خالیه
+اوم بابایی میشه جاتو با من عضو کنی؟
@چرا ؟
+اینجا نور میخوره به چشمم
@خوب به چشم منم میخوره بیام اونجا
+یاااا بابا بیا دیگه
@باشه آروم باش *خنده
+*لبخند رضایتت
[پرش زمان به بعد از صبحونه ]
+یاااااا مدرسم دیر شددد
+خوب بابایی تو منو میبری مدرسه؟
@مگه هروز پیاده نمیرفتی دخترم؟
+چرا ولی الان دیرم شدهههه
@من نمیتونم با تهیونگ برو
+نه ممنون حاظرم دیرم بشه ولی با اون نرم ☺️
-*پوزخند
#وا مگه پسرم چشه
+چش نیست خانوم کیم☺️
#*پوزخند
+من رفتم خدافظ بابایی خدافظ خانوم کیم
-وایسا
+(حرفی نزد و وایساد)
-میبرمت
+نمیخوام
-نگفتم میخوای یا نه
+فک نکن میتونی بهم دستور بدیا(رفت بیرون از خونه و رفت سمت مدرسه )
-(بلند شد و رفت سوار ماشینش شد)
[ا/ت چند متر دور شده بود]
-اگه میخوای ببرمت سوار شو
+(صندلی عقب نشست)
[پرش زمان به وقتی رسید مدرسه]
-رسیدیم
+هوم
+(پیاده شد)
سوئا : ا/ت اومدیییی
+سلامممممممم
____________________________
۲۰ تا لایک ۲۰۰ تایی شدنمون
۶.۴k
۰۷ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.