♧گل خار دار ♧
♧گل خار دار ♧
✧فصل دوم ✧★⑦P★
________________________________
آماده شدم و رفتیم بیرون (استایل رو میزارم)(1 ساعت بعد) کلی قدم زدیم و من بدجور درد داشتم یونگیم فهمیده بود و منو براید استایل بغل کرد و داشتیم میرفتیم خونه که از بقل همون قبرستون رد شدیم
+یونگی بیا بریم قبرستون من با مامان بابام حرف بزنم
×ا.ت خالت نگران میشه تازه تو حالت خوب نیست و باید استراحت کنی...از حرفاش ناراحت شدم خب یه چیزی منو میکشید به اون سمت باید با مامان بابا حرف میزدم یهو یاد قبلنا افتادم موقع هایی که وقتی می خواستم با مامانم حرف بزنم اول بوسش میکردم و بعد حرفمو میزدم چون مامان من عاشق بوس بود و دیگه لازم نبود از کسی برای دیدنش اجازه بگیرم اون همیشه پیشم بود وقتی به خوشیای قبلا فکر کردم گریه گرفت و از اونجایی که یونگی منو براید استایل بغل کرده بود سرمو گذاشتم رو سینه یونگی و گریه کردم
+بریم بریم هققق (گریه)
☆ویو یونگی☆
یهو ا.ت صورتشو گذاشت رو سینم متوجه شدم که داره گریه میکنه آخه لباسم خیس شد
×ا.ت چی شده؟
+یونگی هققق بریم پیش مامان بابا (گریه) وقتی گریه ا.تو دیدم نخواستم مقاومت کنم و بردمش تو قبرستون خب حق داشت دلش برای مامان باباش تنگ شده بود یه گل فروش اونجا بود رفتم برای ا.ت 3 تا شاخه گل رز قرمز خریدم و
ا.ت رفت سر قبر مامان باباش منم همون اطراف قدم میزدم تا بیاد
= ویو ا.ت =
رفتم سر قبر مامانیو بابایی این دفعه زیاد گریه نکردم و سعی کردم باهاشون حرف بزنم دو تا از گلا رو گذاشتم رو قبرشون مامانی یکی بابا هم یکی یه گل موند اونو برای خودم گذاشتم
✧فصل دوم ✧★⑦P★
________________________________
آماده شدم و رفتیم بیرون (استایل رو میزارم)(1 ساعت بعد) کلی قدم زدیم و من بدجور درد داشتم یونگیم فهمیده بود و منو براید استایل بغل کرد و داشتیم میرفتیم خونه که از بقل همون قبرستون رد شدیم
+یونگی بیا بریم قبرستون من با مامان بابام حرف بزنم
×ا.ت خالت نگران میشه تازه تو حالت خوب نیست و باید استراحت کنی...از حرفاش ناراحت شدم خب یه چیزی منو میکشید به اون سمت باید با مامان بابا حرف میزدم یهو یاد قبلنا افتادم موقع هایی که وقتی می خواستم با مامانم حرف بزنم اول بوسش میکردم و بعد حرفمو میزدم چون مامان من عاشق بوس بود و دیگه لازم نبود از کسی برای دیدنش اجازه بگیرم اون همیشه پیشم بود وقتی به خوشیای قبلا فکر کردم گریه گرفت و از اونجایی که یونگی منو براید استایل بغل کرده بود سرمو گذاشتم رو سینه یونگی و گریه کردم
+بریم بریم هققق (گریه)
☆ویو یونگی☆
یهو ا.ت صورتشو گذاشت رو سینم متوجه شدم که داره گریه میکنه آخه لباسم خیس شد
×ا.ت چی شده؟
+یونگی هققق بریم پیش مامان بابا (گریه) وقتی گریه ا.تو دیدم نخواستم مقاومت کنم و بردمش تو قبرستون خب حق داشت دلش برای مامان باباش تنگ شده بود یه گل فروش اونجا بود رفتم برای ا.ت 3 تا شاخه گل رز قرمز خریدم و
ا.ت رفت سر قبر مامان باباش منم همون اطراف قدم میزدم تا بیاد
= ویو ا.ت =
رفتم سر قبر مامانیو بابایی این دفعه زیاد گریه نکردم و سعی کردم باهاشون حرف بزنم دو تا از گلا رو گذاشتم رو قبرشون مامانی یکی بابا هم یکی یه گل موند اونو برای خودم گذاشتم
۵.۲k
۲۴ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.