پارت ۹

از زبان ات:
متوجه شدم داره گریه می‌کنه و اشکاشو‌دیدم که داره آروم آروم میریزه


_تهیونگ گریه میکنی

یهو سرشو آورد بالا و با دستش اشکاشو پاک کرد

+اره حق با توئه من عوضیم من خیلی هول و اشغالم ولی ...ولی این دلیل نمیشه من دل نداشته باشم ات منم آدمم منم دل دارم منم یه روز عاشق میشدم من نمی‌خوام بهت آسیب بزنم من فقط می‌خوام کنارم باشی میفهمی من عاشقتم دوستت دارم تو با بقیه هرزه هایی که دور ورمن فرق داری تو مث اونا نیستی میشه ...میشه فقط بهم یه فرصت بدی تا خودمو بهت ثابت کنم ببین ات می‌دونی که من هر چی رو بخوام به دست میارم حتی تو رو اگه بخوام میتونم مال خودم کنم ولی ...من می‌خوام این کار با خواست و صلاح تو باشه من نمی‌خوام اذیتت کنم هوم ؟

_تو داری اینا رو جدی میگی

+اره واقعا جدیم

_نمیدونم

+امتحانش که ضرری نداره ات


بعد کمی فکر کردن گفتم

_ب...باشه قبول امید وارم اعتمادمو از بین نبری

با این حرفم گل از گلش شکفت و اومد سمتم و محکم بغلم کرد و چسپوندم به دیوار و محکم لبامو بوسید دستامو دور گردنش انداختم و همراهیش کردم.....