تکپارتی هان درخواستی
وقتی حالت بده و بهش نمیگی
(ویو ا.ت)
حالم خیلی بد بود با هان رفته بودیم شهربازی و کلی وسیله سوار شده بودیم ولی من حالم خوب نشده بود سوار ترن هوایی شدیم هان کلی ذوق میکرد و جیغ داد میکرد ولی من بی حس بودم که بلاخره تموم شد و اومدیم پایین
هان : بیب
ا.ت : جونم
هان : حالت خوبه؟
ا.ت : اره خوبم چطور ؟
هان : نه نیسی بهم بگو چی شده چی نارحتت کرده
ا.ت : هانی من چیزیم نیس اوکیم
هان : من به اندازه کافی میشناسمت میدونم کی حالت خوبه و کی بده بهم بگو چیشدی تحمل ندارم عشقمو اینطوری ببینم
ا.ت : باشه فقط یکم درام گرفته درس میشم
هان : پس کاری از دستم بر نمیاد
ا.ت : نه خودم اوکی میشم و هاپو بغل میکنه دوست دارم هانیم
هان : اونم بغلش میکنه منم دوست دارم ولی نه مهربونیت نه حال بدیت باعث نمیشه که امشب رو یادم بره باید چیکار کنم
ا.ت : یااااا هانیییی ترو خدا
هان : عه گفتم نه دیگه بیا از شهر بازی لذت ببر تا بریم خونه
(ویو ا.ت)
حالم خیلی بد بود با هان رفته بودیم شهربازی و کلی وسیله سوار شده بودیم ولی من حالم خوب نشده بود سوار ترن هوایی شدیم هان کلی ذوق میکرد و جیغ داد میکرد ولی من بی حس بودم که بلاخره تموم شد و اومدیم پایین
هان : بیب
ا.ت : جونم
هان : حالت خوبه؟
ا.ت : اره خوبم چطور ؟
هان : نه نیسی بهم بگو چی شده چی نارحتت کرده
ا.ت : هانی من چیزیم نیس اوکیم
هان : من به اندازه کافی میشناسمت میدونم کی حالت خوبه و کی بده بهم بگو چیشدی تحمل ندارم عشقمو اینطوری ببینم
ا.ت : باشه فقط یکم درام گرفته درس میشم
هان : پس کاری از دستم بر نمیاد
ا.ت : نه خودم اوکی میشم و هاپو بغل میکنه دوست دارم هانیم
هان : اونم بغلش میکنه منم دوست دارم ولی نه مهربونیت نه حال بدیت باعث نمیشه که امشب رو یادم بره باید چیکار کنم
ا.ت : یااااا هانیییی ترو خدا
هان : عه گفتم نه دیگه بیا از شهر بازی لذت ببر تا بریم خونه
۱۳.۱k
۲۶ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.