◼ ️ روضه عبدالله بن الحسن◼ ️
◼ ️#روضه عبدالله بن الحسن◼ ️
...فَمَکَثَ هُنَیْهَةً ثُمَّ عَادَ وَ عَادُوا إِلَیْهِ وَ أَحَاطُوا بِهِ، فَخَرَجَ إِلَیْهِمْ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ ع وَ هُوَ غُلَامٌ لَمْ یُرَاهِقْ مِنْ عِنْدِ النِّسَاءِ یَشْتَدُّ حَتَّی وَقَفَ إِلَی جَنْبِ الْحُسَیْنِ فَلَحِقَتْهُ زَیْنَبُ بِنْتُ عَلِیٍّ ع لِتَحْبِسَهُ فَقَالَ لَهَا الْحُسَیْنُ احْبِسِیهِ یَا أُخْتِی فَأَبَی وَ امْتَنَعَ عَلَیْهَا امْتِنَاعاً شَدِیداً وَ قَالَ وَ اللَّهِ لَا أُفَارِقُ عَمِّی وَ أَهْوَی أَبْجَرُ بْنُ کَعْبٍ إِلَی الْحُسَیْنِ ع بِالسَّیْفِ فَقَالَ لَهُ الْغُلَامُ وَیْلَکَ یَا ابْنَ الْخَبِیثَةِ أَ تَقْتُلُ عَمِّی فَضَرَبَهُ أَبْجَرُ بِالسَّیْفِ فَاتَّقَاهَا الْغُلَامُ بِیَدِهِ فَأَطَنَّهَا إِلَی الْجِلْدَةِ فَإِذَا یَدُهُ مُعَلَّقَةٌ وَ نَادَی الْغُلَامُ یَا أُمَّتَاهْ فَأَخَذَهُ الْحُسَیْنُ ع فَضَمَّهُ إِلَیْهِ وَ قَالَ یَا ابْنَ أَخِی اصْبِرْ عَلَی مَا نَزَلَ بِکَ وَ احْتَسِبْ فِی ذَلِکَ الْخَیْرَ فَإِنَّ اللَّهَ یُلْحِقُکَ بِآبَائِکَ الصَّالِحِینَ.
⬛ ️
...پس از اندکی دوباره بحضرت او حمله آورده و اطرافش را احاطه کردند،در این هنگام عبد اللَّه بن حسن ع که هنوز بحد بلوغ نرسیده با سرعت از میان خیمهها بیرون آمده و میخواست خود را بکنار عموی بزرگوارش رساند زینب ع خواست او را از رفتن ممانعت کند و حسین ع هم بخواهرش دستور داد او را از آمدن کنار عمش جلوگیری نماید لیکن آن پاک گهر شدیدا از رفتن به خیمهها امتناع میورزید و میگفت سوگند بخدا از عمویم جدا نخواهم شد.
این وقت ابجر بن کعب با شمشیری بجانب حسین علیه السلام حمله آورده عبد اللَّه فرمود: وای بر تو ای خبیث میخواهی عمویم را شهید کنی و مرا داغدار سازی ابجر به سخن او اعتنائی نکرده شمشیر فرود آورد و دست آن طفل را که فدائی حسین علیه السلام بود به پوست آویخت، عبد اللَّه مادر خود را بفریاد خواند حسین علیه السلام یادگار برادر را به سینه چسبانیده فرمود: ای فرزند برادر ! آرام بگیر و شکیبا باش و این پیشآمد را به خیر خود بشمار آور زیرا بهمین زودی خدای متعال ترا به پدران نیکوکارت ملحق خواهد ساخت.
▪ ️ الإرشاد ج2ص111
...فَمَکَثَ هُنَیْهَةً ثُمَّ عَادَ وَ عَادُوا إِلَیْهِ وَ أَحَاطُوا بِهِ، فَخَرَجَ إِلَیْهِمْ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ ع وَ هُوَ غُلَامٌ لَمْ یُرَاهِقْ مِنْ عِنْدِ النِّسَاءِ یَشْتَدُّ حَتَّی وَقَفَ إِلَی جَنْبِ الْحُسَیْنِ فَلَحِقَتْهُ زَیْنَبُ بِنْتُ عَلِیٍّ ع لِتَحْبِسَهُ فَقَالَ لَهَا الْحُسَیْنُ احْبِسِیهِ یَا أُخْتِی فَأَبَی وَ امْتَنَعَ عَلَیْهَا امْتِنَاعاً شَدِیداً وَ قَالَ وَ اللَّهِ لَا أُفَارِقُ عَمِّی وَ أَهْوَی أَبْجَرُ بْنُ کَعْبٍ إِلَی الْحُسَیْنِ ع بِالسَّیْفِ فَقَالَ لَهُ الْغُلَامُ وَیْلَکَ یَا ابْنَ الْخَبِیثَةِ أَ تَقْتُلُ عَمِّی فَضَرَبَهُ أَبْجَرُ بِالسَّیْفِ فَاتَّقَاهَا الْغُلَامُ بِیَدِهِ فَأَطَنَّهَا إِلَی الْجِلْدَةِ فَإِذَا یَدُهُ مُعَلَّقَةٌ وَ نَادَی الْغُلَامُ یَا أُمَّتَاهْ فَأَخَذَهُ الْحُسَیْنُ ع فَضَمَّهُ إِلَیْهِ وَ قَالَ یَا ابْنَ أَخِی اصْبِرْ عَلَی مَا نَزَلَ بِکَ وَ احْتَسِبْ فِی ذَلِکَ الْخَیْرَ فَإِنَّ اللَّهَ یُلْحِقُکَ بِآبَائِکَ الصَّالِحِینَ.
⬛ ️
...پس از اندکی دوباره بحضرت او حمله آورده و اطرافش را احاطه کردند،در این هنگام عبد اللَّه بن حسن ع که هنوز بحد بلوغ نرسیده با سرعت از میان خیمهها بیرون آمده و میخواست خود را بکنار عموی بزرگوارش رساند زینب ع خواست او را از رفتن ممانعت کند و حسین ع هم بخواهرش دستور داد او را از آمدن کنار عمش جلوگیری نماید لیکن آن پاک گهر شدیدا از رفتن به خیمهها امتناع میورزید و میگفت سوگند بخدا از عمویم جدا نخواهم شد.
این وقت ابجر بن کعب با شمشیری بجانب حسین علیه السلام حمله آورده عبد اللَّه فرمود: وای بر تو ای خبیث میخواهی عمویم را شهید کنی و مرا داغدار سازی ابجر به سخن او اعتنائی نکرده شمشیر فرود آورد و دست آن طفل را که فدائی حسین علیه السلام بود به پوست آویخت، عبد اللَّه مادر خود را بفریاد خواند حسین علیه السلام یادگار برادر را به سینه چسبانیده فرمود: ای فرزند برادر ! آرام بگیر و شکیبا باش و این پیشآمد را به خیر خود بشمار آور زیرا بهمین زودی خدای متعال ترا به پدران نیکوکارت ملحق خواهد ساخت.
▪ ️ الإرشاد ج2ص111
۷۵۸
۰۳ مهر ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.