خون اشام جذاب من(part 3)
خون اشام جذاب من(part 3)
*ته ویو
توی بغلم بیهوش شد و سریع گرفتمش و از بار خارجش کردم
به افرادم دستور دادم که ماشینو بیارن
حرکت کردیم سمت عمارت
چون اونجا همه خون اشامن مجبورم دختره رو یواشکی ببرم که نفهمن یه انسان اینجاست
وقتی رسیدم عمارت کسی نبود براید استایل بغلش کردم و بردمش اتاقم توی اتاق خودم کسی حق نداشت بره پس
جای امنی برای این دخترس
اسمشم نمیدونم بیدار شد بپرسم چون از الان به بعد ملکه ی منه
*ا/ت ویو
با سرگیجه بیدار شدم و دیدم توی یه اتاق بزرگ و دارک هستم
اینجا شبیه خونم نبود
اخرین چیزی که یادمه اون پسره ی عجیب منو گاز گرفت و دیگه هیچی نفهمیدم
همون لحظه دوباره همون پسره وارد اتاق شد
سریع رفتم زیر پتو و گفتم
_لطفا نزدیکم نیا
+نترس کاریت ندارم
یهو تخت بالا پایین شد فهمیدم اومده رو تخت
دیدم دستای بزرگی دور کمر باریکم حلقه شد و منو محکم به خودش چسبوند
_ولم کن
+اگه نکنم
_جیغ میزنم
+فقط جیغ بزن ببین چیکارت بکنم
دیگه ساکت شدمو حرفی نزدم
+پتو رو از روی خودت بزن کنار
_نمیخوام
+یه حرفو دوبار با مهربونی تکرار نمیکنم پتورو بردار
ترسیدم و با تردید داشتم میزدم کنار که یهو
سریع پتو گرفت و انداخت اونور
+مثه ماست حرکت میکنی
ادامه دارد...
1۸لایک
بای تا چهارشنبه ، عشقامین&🖤
*ته ویو
توی بغلم بیهوش شد و سریع گرفتمش و از بار خارجش کردم
به افرادم دستور دادم که ماشینو بیارن
حرکت کردیم سمت عمارت
چون اونجا همه خون اشامن مجبورم دختره رو یواشکی ببرم که نفهمن یه انسان اینجاست
وقتی رسیدم عمارت کسی نبود براید استایل بغلش کردم و بردمش اتاقم توی اتاق خودم کسی حق نداشت بره پس
جای امنی برای این دخترس
اسمشم نمیدونم بیدار شد بپرسم چون از الان به بعد ملکه ی منه
*ا/ت ویو
با سرگیجه بیدار شدم و دیدم توی یه اتاق بزرگ و دارک هستم
اینجا شبیه خونم نبود
اخرین چیزی که یادمه اون پسره ی عجیب منو گاز گرفت و دیگه هیچی نفهمیدم
همون لحظه دوباره همون پسره وارد اتاق شد
سریع رفتم زیر پتو و گفتم
_لطفا نزدیکم نیا
+نترس کاریت ندارم
یهو تخت بالا پایین شد فهمیدم اومده رو تخت
دیدم دستای بزرگی دور کمر باریکم حلقه شد و منو محکم به خودش چسبوند
_ولم کن
+اگه نکنم
_جیغ میزنم
+فقط جیغ بزن ببین چیکارت بکنم
دیگه ساکت شدمو حرفی نزدم
+پتو رو از روی خودت بزن کنار
_نمیخوام
+یه حرفو دوبار با مهربونی تکرار نمیکنم پتورو بردار
ترسیدم و با تردید داشتم میزدم کنار که یهو
سریع پتو گرفت و انداخت اونور
+مثه ماست حرکت میکنی
ادامه دارد...
1۸لایک
بای تا چهارشنبه ، عشقامین&🖤
۶.۲k
۰۶ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.