(کیوت جذاب )پارت5
جیمین دستمو کشید وبلندم کرد
وقتی بلند شدم یه سیلی محکم بهم زد
من از شدت ترس و ناراحتی نمیتونستم نفس بکشم
چند بار به سینم کوبیدم ولی درست نشد دراز شدم رو زمین که جیمین اومد بالا سرم
لباشو رو لبام گذاشت و دم کرد من یکم نفسم سر جاش اومد
و بلند شدم سریع از اتاق امدم بیرون سمت اتاق خودم رفتم
درو قفل کردم که صدای کوبیده شدن در
اومد
جیمین میگفت:
ا.ت....درو باز کن....همین الان .....(با عربده)
گفتم:
ا....اگه ...د..درو ...باز کنم ....م...میزنیم ..هق (باگریه)
جیمین:
نمیزنمت ....فقط درو باز کن باشه قول میدم (آروم)
ا.ت:
آروم درو باز کردم و اومدم جلوی در که جیمین توی چهار چوب قرار گرفت
که نا خدا گاه یه فکری به ذهنم رسید
خودم رو به بی هوشی زدم و وانمود کردم دارم میافتم زمین
که دستی کمرمو گرفت
یاع یاع یاع خماری بمونید 😂😈
شرط پارت بعد :
لایک:۱۳
کامنت:۴
دوستون دارم بای 🥺
وقتی بلند شدم یه سیلی محکم بهم زد
من از شدت ترس و ناراحتی نمیتونستم نفس بکشم
چند بار به سینم کوبیدم ولی درست نشد دراز شدم رو زمین که جیمین اومد بالا سرم
لباشو رو لبام گذاشت و دم کرد من یکم نفسم سر جاش اومد
و بلند شدم سریع از اتاق امدم بیرون سمت اتاق خودم رفتم
درو قفل کردم که صدای کوبیده شدن در
اومد
جیمین میگفت:
ا.ت....درو باز کن....همین الان .....(با عربده)
گفتم:
ا....اگه ...د..درو ...باز کنم ....م...میزنیم ..هق (باگریه)
جیمین:
نمیزنمت ....فقط درو باز کن باشه قول میدم (آروم)
ا.ت:
آروم درو باز کردم و اومدم جلوی در که جیمین توی چهار چوب قرار گرفت
که نا خدا گاه یه فکری به ذهنم رسید
خودم رو به بی هوشی زدم و وانمود کردم دارم میافتم زمین
که دستی کمرمو گرفت
یاع یاع یاع خماری بمونید 😂😈
شرط پارت بعد :
لایک:۱۳
کامنت:۴
دوستون دارم بای 🥺
۹.۴k
۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.