Killer hunny 🐰
part5
در کیفم رو اروم باز کردم و با دیدن خرگوش سفیدی که خوابیده بود مواجه شدیم
_تو این خرگوش رو از کجا اوردی
& رفته بودم جنگل توی همون چاله که دیدم این خرگوش داره جسد میخوره
_چطور ممکنه لینا درست توضیح بده

&رفتم جنگل تا به اون چاله یه نگاهی بندازم رفتم داخل چاله که دیدم این خرگوش داره جسد یه مرد رو میخوره من رو که دید سمتم حمله کرد و منم انداختمش توی کیفم (بستن در کیف) و اوردمش اینجا
_هوف لینا چند بار بهت بگم حق نداری از خونه بری بیرون چرا اینکار و میکنی
&چون من جونگکوک رو دوسش دارم بعد از اون اتفاق دیگه از حالش خبر ندارم
_لینا برو خونه همین حالا
داشتم میرفتم خونه همه ی مردم سنگ دل شدن دارن درمورد بیبی بانی من بد میگن دارن درموردش حرف میزنن و بهش توهین میکنن بخاطر اینکه خونم میخورد توی کوچه پس کوچه ها رفتم توی یه کوچه ی خیلی تاریک که یک دفعه جنازه ی همون دختره که امده بود اداره ی پلیس افتاد جلوم تمام بدنش زخمی بود و دست و پاهاش از بدنش جدا شده بود فقط سرش روی بدنش مونده بود از کبودی روی گردنش میشد فهمید که خفه شده بعد از دیدن اون صحنه سریعا شروع کردم به دویدن که خوردم به یه نفر بهش که نگاه کردم کوک بود با اون ماسک و دستای خونی
&ک.کوک
بدون توجه به حرفم امد سمت منم داشتم عقب عقب میرفتم که خوردم به یکی از دیوار های خونه ها زخم دستم و دید
فلش بک
قبل از اینکه در کی کیف رو ببندم خور گوشه دستم رو گاز گرفت و باعث زخم شدن دستم شد
پایان فلش بک
و دستم و گرفت اروم اروم داشت بخیه هاش رو باز میکرد به خاطر نخ هایی که توی پوستم بود دستم داشت زخم میشد
در کیفم رو اروم باز کردم و با دیدن خرگوش سفیدی که خوابیده بود مواجه شدیم
_تو این خرگوش رو از کجا اوردی
& رفته بودم جنگل توی همون چاله که دیدم این خرگوش داره جسد میخوره
_چطور ممکنه لینا درست توضیح بده

&رفتم جنگل تا به اون چاله یه نگاهی بندازم رفتم داخل چاله که دیدم این خرگوش داره جسد یه مرد رو میخوره من رو که دید سمتم حمله کرد و منم انداختمش توی کیفم (بستن در کیف) و اوردمش اینجا
_هوف لینا چند بار بهت بگم حق نداری از خونه بری بیرون چرا اینکار و میکنی
&چون من جونگکوک رو دوسش دارم بعد از اون اتفاق دیگه از حالش خبر ندارم
_لینا برو خونه همین حالا
داشتم میرفتم خونه همه ی مردم سنگ دل شدن دارن درمورد بیبی بانی من بد میگن دارن درموردش حرف میزنن و بهش توهین میکنن بخاطر اینکه خونم میخورد توی کوچه پس کوچه ها رفتم توی یه کوچه ی خیلی تاریک که یک دفعه جنازه ی همون دختره که امده بود اداره ی پلیس افتاد جلوم تمام بدنش زخمی بود و دست و پاهاش از بدنش جدا شده بود فقط سرش روی بدنش مونده بود از کبودی روی گردنش میشد فهمید که خفه شده بعد از دیدن اون صحنه سریعا شروع کردم به دویدن که خوردم به یه نفر بهش که نگاه کردم کوک بود با اون ماسک و دستای خونی
&ک.کوک
بدون توجه به حرفم امد سمت منم داشتم عقب عقب میرفتم که خوردم به یکی از دیوار های خونه ها زخم دستم و دید
فلش بک
قبل از اینکه در کی کیف رو ببندم خور گوشه دستم رو گاز گرفت و باعث زخم شدن دستم شد
پایان فلش بک
و دستم و گرفت اروم اروم داشت بخیه هاش رو باز میکرد به خاطر نخ هایی که توی پوستم بود دستم داشت زخم میشد
۱۸.۸k
۳۰ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.