مرگ♡ عشق ♡زندگی
کوکی: هیونگ چی کار کنم
جین: خب از اونجایی که ات حرف زد مشخصه نمیخواد ببینت ولی ات ناراحت باید بهش وقت بدی
کوکی: تا کی
جین : بستگی به خودش داره
از زبون ات:
الا همتونو بلاک میکنم بهت میفهمونم وقتی من قضاوت میکنی چی میشه اقای جئون جانگ کوک
مامان: ات بیا شام
ات: اومدم مامان
بابا: خب ات بگو ببینم تا کی میخوای مجرد بمونی
ات: تا وقتی زندم
بابا: خب ببین یک دختر نباید مجرد بمونخ باید ازدواج کنه(نصیحت های بابا🤣)
ات: خیلی خب حالل کی میاد من و بگیره
بابا: پسر خالت
ات: چییییییییییییییی
اون نه بابا عمرا امکان نداره
بابا: چرا امکان دارع چون چند روز پیش باباش باهام حرف زد و تو باید ازدواج کنی باهاش
ات: اما اما
بابا: اما نداره من بهشون گفتم تو جواب میدی ولی میدونی که جوابت باید با من یکی باشه
ات: میخواستم بگم نه ولی به حرص دراووردن جانگ کوک فکر کردم
ات: راست میگی بابا من باید از سینگلی درام
بابا: خوبه پس من بهشون میگم
ات: باش
از زبون کوک
کوک: حالا از کجا پیداش کنم من باید ات و پیدا کنم من دارم دیوونه میشم صبر کن زنگ میزنم با یک باند مافیا اونا میتونن پیداش کنن
تهیونگ: دیوونه شدی از کجا میدونی تو راه نکشنش اروم باش باید بریم از پی دی نیم بپرسیم حتی تو پرودنش نوشتن
کوک: اره اره زنگ بزن پی دی نیم
تهیونگ: الان میدونی ساعت چنده ساعت ۲ اگه زنگ بزنی بیدار میشن
کوک: من ات خوب میشناسم اون واسه ی حرص دراووردن منم شده ازدواج میکنه(ات کجایی که دستت رو شد😂)
تهیونگ: انقدر دیوونس؟
کوک: تهیونگگگگگگگگگگگگگگ
تهیونگ : باشه بابا
جیهوپ : صبر کنین پی دی نیم انلاین
کوک: بدو بدو الان افلاین میشه
جیهوپ:الو
پی دی نیم: سلام چرا تا موقف بیدارین
جیهوپ : داستانش طولانی فقط میخواستم بدونم شما میدونین ات مال کدوم کشوره
پی دی نیم: اره مال ایران
جین: ایران وایی عمرا امکان نداره
پی دی نیم: چرا اونوقت
جین: اخه ایرانی ها انقدر کره ایشوم خوبه حسودیم شد
تهیونگ: کوک کجاست
جیهوپ: کوک کجا داری میری
کوک: با اولین پرواز میرم ایران و ات و می گردونم
جیهوپ: کوک ببین اون موقع سریع برخورد کردی با ماجرا الانم عصبی هستی میری ایران باباش دیگه کلا بهت ات و نمیده
کوک: اخه من چی کار کنم من بدون ات میمیرم( با گریع)
جین: خب از اونجایی که ات حرف زد مشخصه نمیخواد ببینت ولی ات ناراحت باید بهش وقت بدی
کوکی: تا کی
جین : بستگی به خودش داره
از زبون ات:
الا همتونو بلاک میکنم بهت میفهمونم وقتی من قضاوت میکنی چی میشه اقای جئون جانگ کوک
مامان: ات بیا شام
ات: اومدم مامان
بابا: خب ات بگو ببینم تا کی میخوای مجرد بمونی
ات: تا وقتی زندم
بابا: خب ببین یک دختر نباید مجرد بمونخ باید ازدواج کنه(نصیحت های بابا🤣)
ات: خیلی خب حالل کی میاد من و بگیره
بابا: پسر خالت
ات: چییییییییییییییی
اون نه بابا عمرا امکان نداره
بابا: چرا امکان دارع چون چند روز پیش باباش باهام حرف زد و تو باید ازدواج کنی باهاش
ات: اما اما
بابا: اما نداره من بهشون گفتم تو جواب میدی ولی میدونی که جوابت باید با من یکی باشه
ات: میخواستم بگم نه ولی به حرص دراووردن جانگ کوک فکر کردم
ات: راست میگی بابا من باید از سینگلی درام
بابا: خوبه پس من بهشون میگم
ات: باش
از زبون کوک
کوک: حالا از کجا پیداش کنم من باید ات و پیدا کنم من دارم دیوونه میشم صبر کن زنگ میزنم با یک باند مافیا اونا میتونن پیداش کنن
تهیونگ: دیوونه شدی از کجا میدونی تو راه نکشنش اروم باش باید بریم از پی دی نیم بپرسیم حتی تو پرودنش نوشتن
کوک: اره اره زنگ بزن پی دی نیم
تهیونگ: الان میدونی ساعت چنده ساعت ۲ اگه زنگ بزنی بیدار میشن
کوک: من ات خوب میشناسم اون واسه ی حرص دراووردن منم شده ازدواج میکنه(ات کجایی که دستت رو شد😂)
تهیونگ: انقدر دیوونس؟
کوک: تهیونگگگگگگگگگگگگگگ
تهیونگ : باشه بابا
جیهوپ : صبر کنین پی دی نیم انلاین
کوک: بدو بدو الان افلاین میشه
جیهوپ:الو
پی دی نیم: سلام چرا تا موقف بیدارین
جیهوپ : داستانش طولانی فقط میخواستم بدونم شما میدونین ات مال کدوم کشوره
پی دی نیم: اره مال ایران
جین: ایران وایی عمرا امکان نداره
پی دی نیم: چرا اونوقت
جین: اخه ایرانی ها انقدر کره ایشوم خوبه حسودیم شد
تهیونگ: کوک کجاست
جیهوپ: کوک کجا داری میری
کوک: با اولین پرواز میرم ایران و ات و می گردونم
جیهوپ: کوک ببین اون موقع سریع برخورد کردی با ماجرا الانم عصبی هستی میری ایران باباش دیگه کلا بهت ات و نمیده
کوک: اخه من چی کار کنم من بدون ات میمیرم( با گریع)
۶۹.۱k
۲۳ تیر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.