(new model) part 34 . . .
حدود چند دیقه بعد سفارشمو آوردن
.
.
آخيش واقعا بهش نیاز داشتم
وقتی تموم شد رفتم حساب کردم اومدم بیرون
خب از اینجا تا کمپانی یکم فاصلس نمیخوام این هوای خوبو از دست بدم برا همین پیاده رفتم
همینجوری قدم زدم که دیدم دوتا بچه دارن دعوا میکنن یکیش میگه گوش کن اونیکی میگه من دوست ندارم دیگه باهات دوست باشم
رفتم سمتشون
ا.ت: بچه ها چه خبره
بچه۱: خاله این به حرف من گوش نمیده
ا.ت: چرا گوش نمیدی؟
بچه۲: چون میخواد بهم دروغ بگه
ا.ت: تو از کجا میدونی میخواد بهت دروغ بگه
بچه۲: نمیدونم
ا.ت: خب وقتی نمیدونی باید به حرفش گوش کنی اونطوری خودت آگاه میشی و دوستیتون بهم نمیخوره
بچه۲: باشه
بچه۱: مرسی خاله جون
ا.ت: خواهش
و ازشون فاصله گرفتم
منو باش به اونا گفتم به حرفای هم گوش بدن بعد خودم عین اسکلا به هیچکس گوش ندادم ای ا.ت گیج
رسیدم کمپانی
یه نفس عمیق کشیدم
رفتم داخل
سریع رفتم دفتر رئیس
در زدم
...: بیا تو
رفتم تو
رئیس: اوه خانم لی سلام امروز عکاسی ندارید
ا.ت: سلام اوه میدونم ولی من برا یچی دیگه اومدم
رئیس: بشین و توضیح بده
نشستم
ا.ت: من نمیخوام زیاد وقتتونو بگیرم فقط اومدم بگم که میخوام استعفا بدم
رئیس: چرا نامجون چیزی گفته
ا.ت: اوه نه ایشون خیلی خوبن ولی من برای یه سری مشکلات باید برم خارج از کشور
رئیس: خوب فکراتو کردی تو میتونی تو اين مدت که نیستی مرخصی بگیری
ا.ت: من میخوام برای همیشه برم
رئیس: باشه حالا که تصمیمتو گرفتی من نمیتونم چیزی بگم بیا اینم برگه استعفا پرش کن
برگرو گرفتم پرش کردم دادم به رئیس
ا.ت: بفرمایید من دیگه میرم
رئیس: ا.ت تو یه عکاس حرفه ای هستی پس امیدوارم هرجا هستی موفق بشی
ا.ت: خیلی ممنونم با اجازه خدانگهدار
رئیس: خدافظ
اومدم بیرون خواستم برم که دیدم کل اعضا شاد و شنگول دارن میان طرفم که بت دیدن من کپ کردن
اولش تعجب کردن ولی بعد نمیدونم چرا ولی جین بدو بدو بغلم کرد
جین: ا.ت تو اونشب مارو خیلی نگران کردی ولی میدونستم میای و به حرفای ما گوش میدی
خودمو از تو بغلش در آوردم
ا.ت: خیلی عذر میخوام آقای کیم ولی من برای یه کار دیگه ای اومدم
جین: آقای کیم؟ کار دیگه؟
ا.ت: بله آقا کیم من برای کار دیگه ای اومدم من اومدم که استعفا بدم که دادم تموم شد
همه کپ کرده بودن نامجون اصن انگار پشماش ریخته بود از تغییر ناگهانیم
نامجون: اما چرا؟
ا.ت: به خاطر یه سری مسائل که بهتره از رئیس بپرسید منم باید برم هفته خیلی پر مشغله ای دارم خدانگهدار
داشتم میرفتم ولی میتونستم دهنای باز اونا رو تصور کنم خودمم پشمام ریخته بود ار تغییر ناگهانیم
اومدم بیرون از کمپانی که کوک سریع خودشو بهم رسوند
کوک: ا.ت داری چیکار میکنی تو چت شده
ا.ت: آقا جئون لطفا منو با اسم کوچیک صدا نکنید ما هیچ نسبتی باهم نداریم
.
.
آخيش واقعا بهش نیاز داشتم
وقتی تموم شد رفتم حساب کردم اومدم بیرون
خب از اینجا تا کمپانی یکم فاصلس نمیخوام این هوای خوبو از دست بدم برا همین پیاده رفتم
همینجوری قدم زدم که دیدم دوتا بچه دارن دعوا میکنن یکیش میگه گوش کن اونیکی میگه من دوست ندارم دیگه باهات دوست باشم
رفتم سمتشون
ا.ت: بچه ها چه خبره
بچه۱: خاله این به حرف من گوش نمیده
ا.ت: چرا گوش نمیدی؟
بچه۲: چون میخواد بهم دروغ بگه
ا.ت: تو از کجا میدونی میخواد بهت دروغ بگه
بچه۲: نمیدونم
ا.ت: خب وقتی نمیدونی باید به حرفش گوش کنی اونطوری خودت آگاه میشی و دوستیتون بهم نمیخوره
بچه۲: باشه
بچه۱: مرسی خاله جون
ا.ت: خواهش
و ازشون فاصله گرفتم
منو باش به اونا گفتم به حرفای هم گوش بدن بعد خودم عین اسکلا به هیچکس گوش ندادم ای ا.ت گیج
رسیدم کمپانی
یه نفس عمیق کشیدم
رفتم داخل
سریع رفتم دفتر رئیس
در زدم
...: بیا تو
رفتم تو
رئیس: اوه خانم لی سلام امروز عکاسی ندارید
ا.ت: سلام اوه میدونم ولی من برا یچی دیگه اومدم
رئیس: بشین و توضیح بده
نشستم
ا.ت: من نمیخوام زیاد وقتتونو بگیرم فقط اومدم بگم که میخوام استعفا بدم
رئیس: چرا نامجون چیزی گفته
ا.ت: اوه نه ایشون خیلی خوبن ولی من برای یه سری مشکلات باید برم خارج از کشور
رئیس: خوب فکراتو کردی تو میتونی تو اين مدت که نیستی مرخصی بگیری
ا.ت: من میخوام برای همیشه برم
رئیس: باشه حالا که تصمیمتو گرفتی من نمیتونم چیزی بگم بیا اینم برگه استعفا پرش کن
برگرو گرفتم پرش کردم دادم به رئیس
ا.ت: بفرمایید من دیگه میرم
رئیس: ا.ت تو یه عکاس حرفه ای هستی پس امیدوارم هرجا هستی موفق بشی
ا.ت: خیلی ممنونم با اجازه خدانگهدار
رئیس: خدافظ
اومدم بیرون خواستم برم که دیدم کل اعضا شاد و شنگول دارن میان طرفم که بت دیدن من کپ کردن
اولش تعجب کردن ولی بعد نمیدونم چرا ولی جین بدو بدو بغلم کرد
جین: ا.ت تو اونشب مارو خیلی نگران کردی ولی میدونستم میای و به حرفای ما گوش میدی
خودمو از تو بغلش در آوردم
ا.ت: خیلی عذر میخوام آقای کیم ولی من برای یه کار دیگه ای اومدم
جین: آقای کیم؟ کار دیگه؟
ا.ت: بله آقا کیم من برای کار دیگه ای اومدم من اومدم که استعفا بدم که دادم تموم شد
همه کپ کرده بودن نامجون اصن انگار پشماش ریخته بود از تغییر ناگهانیم
نامجون: اما چرا؟
ا.ت: به خاطر یه سری مسائل که بهتره از رئیس بپرسید منم باید برم هفته خیلی پر مشغله ای دارم خدانگهدار
داشتم میرفتم ولی میتونستم دهنای باز اونا رو تصور کنم خودمم پشمام ریخته بود ار تغییر ناگهانیم
اومدم بیرون از کمپانی که کوک سریع خودشو بهم رسوند
کوک: ا.ت داری چیکار میکنی تو چت شده
ا.ت: آقا جئون لطفا منو با اسم کوچیک صدا نکنید ما هیچ نسبتی باهم نداریم
۵.۶k
۰۲ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.