p6اخرین لبخند
پارت 6
اخرین لبخند
-----------------
نگاهی به ساعتش کرد عقربه هاساعت9رو نشون میداد به سمت منشی رفت خودشو معرفی کرد و سوار اسانسور شد به سمت اتاق رئیس کمپانی رفت در زد و وارد شد
حدود 30مین بعد مصاحبه تموم شد و نتیجه عصر همون روز اعلام میشد این دیگه اخرین فرصت برای اون بود واگر رد میشد باید تا آخر عمرش تو رستوران میموند. یا تو کمپانی های کوچیک کار میکرد.
عصر از اونجایی که خلوت بود رستوران تعطیل شد همه به خونه هاشون رفتن.
ساعت 8شب بود که تلفنش زنگ خورد همون شماره کمپانی بود جواب داد...
+بله؟
_سلام خانم کیم شما در مصاحبه قبول شدید تایم کاری شما از پس فردا از ساعت 8هست و تایم بازگشتتون هم به برنامه ها بستگی داره
+ممنون فقط برای کدوم گروه هست
_بی تی اس
سانا برای مدت ها لبخند زد شاید الان نوبت اون بود که طعم خوشبختی رو بچشه.
...........
لباس های دیروزش رو تنش کرد و به رستوران رفت بعد از اومدن آقای چان وارد اتاقش شد آقای چان سرش با برگه های قبض ها مشغول بود . سانارو به رئیس رفت و گفت:رئیس اومدم استعفا بدم.
اقای چان نگاهی به سانا انداخت و تعجب کرده بود چون تا اونجایی که اون سانا رو میشناخت نه جایی برای کار داشت و نه کسی که حمایتش کنه
رئیس:مطمعنی؟
سانا:اره
رئیس:باشه شیفتت که تموم شد بیا برا تسویه حساب
سانا بدون نگاه کردن اتاق رو ترک کرد تایم کاری دوم تموم شد و برای تصفیه به اتاق رئیس رفت
از اتاق بیرون رفت همه داشتن میرفتن که با رفتن سانا تعجب کردن همون پسری که انگار تازه اومده بود گفت:مگه تو نبایدکل رستوران رو تمیز کنی؟
سانا همون طور که کاپشنش رو میپوشید گفت:اون مال وقتی بود که اینجا کار میکردم بعد هم بدون هیچ حرفی اونجا رو ترک کرد .
اخرین لبخند
-----------------
نگاهی به ساعتش کرد عقربه هاساعت9رو نشون میداد به سمت منشی رفت خودشو معرفی کرد و سوار اسانسور شد به سمت اتاق رئیس کمپانی رفت در زد و وارد شد
حدود 30مین بعد مصاحبه تموم شد و نتیجه عصر همون روز اعلام میشد این دیگه اخرین فرصت برای اون بود واگر رد میشد باید تا آخر عمرش تو رستوران میموند. یا تو کمپانی های کوچیک کار میکرد.
عصر از اونجایی که خلوت بود رستوران تعطیل شد همه به خونه هاشون رفتن.
ساعت 8شب بود که تلفنش زنگ خورد همون شماره کمپانی بود جواب داد...
+بله؟
_سلام خانم کیم شما در مصاحبه قبول شدید تایم کاری شما از پس فردا از ساعت 8هست و تایم بازگشتتون هم به برنامه ها بستگی داره
+ممنون فقط برای کدوم گروه هست
_بی تی اس
سانا برای مدت ها لبخند زد شاید الان نوبت اون بود که طعم خوشبختی رو بچشه.
...........
لباس های دیروزش رو تنش کرد و به رستوران رفت بعد از اومدن آقای چان وارد اتاقش شد آقای چان سرش با برگه های قبض ها مشغول بود . سانارو به رئیس رفت و گفت:رئیس اومدم استعفا بدم.
اقای چان نگاهی به سانا انداخت و تعجب کرده بود چون تا اونجایی که اون سانا رو میشناخت نه جایی برای کار داشت و نه کسی که حمایتش کنه
رئیس:مطمعنی؟
سانا:اره
رئیس:باشه شیفتت که تموم شد بیا برا تسویه حساب
سانا بدون نگاه کردن اتاق رو ترک کرد تایم کاری دوم تموم شد و برای تصفیه به اتاق رئیس رفت
از اتاق بیرون رفت همه داشتن میرفتن که با رفتن سانا تعجب کردن همون پسری که انگار تازه اومده بود گفت:مگه تو نبایدکل رستوران رو تمیز کنی؟
سانا همون طور که کاپشنش رو میپوشید گفت:اون مال وقتی بود که اینجا کار میکردم بعد هم بدون هیچ حرفی اونجا رو ترک کرد .
۸.۶k
۰۸ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.