پارت 29 فیک شرط بندی مافیا ✨️🌓🥰
زندگی سرشار از نا امیدی و تلخیه .........
تهیونگ: اقای پارک(مُنشیش) تو بهم خیانت کردی
اقای پارک: نه نکردم لطفا منو ببخشید اشتباه کردم
تهیونگ: بخشیدن مخصوص خداست من نمی بخشم
دوس داری چطوری بمیری؟
اقای پارک: ببخشید دیگه تکرار نمیشه بچم مریض بود بخاطر پول
تهیونگ: بخاطر پول؟ چقد فروختی
اقای پارک: غلط کردم ببخشید
تهیونگ: دیگه دیره
تهیونگ شلیک کرد به سر اقای پارک
تهیونگ؛ عاشق بوی خون عم
یونجی: دیگه تا آخر عمرم نمی تونم راه برم این چه سرنوشت تلخیه
جیمین: همه چی میگذره
دو هفته بعد
یونجی: چرا منی تونم موهامو صاف کنم و ببندم
جیمین: وایسا اومدم برات درستش میکنم
جیمین: چه موهای خوشگلی داری
یونجی:🥰
جیمین موهای یونجی رو داشت با برس صاف میکرد
یونجی: اخ دردم اومد
جیمین: چیکار کنم خُب
یونجی: آروم تر مهربون تر
جیمین: باشه😒😤
یونجی: این چه مدل مویی یه که برام زدی
جیمین: ببخشیدا من آرایشگر مو بودم و تازه از خارج برگشتم خو احمق من مافیام مافیا میفهمی
تو اولین دختری هستی که بهش دس میزنم
یونجی: پس سینگل به گور بودی
جیمین: نه اتفاقا بین دخترا من خیلی محبوب بودم
یونجی: اره جون عمت
جیمین: کی تا حالا ما باهم انقد صمیمی شدیم
یونجی: از وقتی نجاتم دادی
جیمین: اوف فک کنم اشتباه کردم
یونجی: واقعا درسته ( ناراحت شد)
جیمین: اره
یونجی ناراحت شد
یونجی: میدونم برات یه بار اضافی ام حتی نمیتونم راه برم خودمم نمیتونم خودمو تحمل کنم چه برسه به تو
جیمین: منظورم این نبود
یونجی: خودم خوب فهمیدم منظورتو اشکال نداره
جیمین: من برم کار دارم
یونجی هرچی تلاش میکرد نمیتونست پاشه
یونجی: چرا پاهام جون نداره
یونجی تشنه اش بود ولی دستش به آب نمی رسید هرچی تلاش میکرد نمی تونست
یونجی: 💔😭😭حالم از زندگیم بهم میخوره
جیمین اومد
یونجی: چرا نجاتم دادی
جیمین: چون به کارم میای در آینده
جیمین: نمیخوای از تهیونگ بپرسی
یونجی: تهیونگ برام تموم شده من دیگه تهیونگ رو نمیشناسم
جیمین: چرا
یونجی: وقعا هر کاری کردم که بتونم باهاش ادامه بدم ولی نمی شد
حالا که فلج شدم دیگه حتما منو نمیخواد
جیمین: نگران نباش میبرمت پیش بهترین دکترا
البته باید بعدا پولشو بدی
یونجی: باشه اوف چقد عاشق پولی
جیمین: اره من اولین عشقم پوله پول
با پول میشه همه کار کرد
یونجی: راس میگی
جیمین: میای بریم بیرون .....
تهیونگ: اقای پارک(مُنشیش) تو بهم خیانت کردی
اقای پارک: نه نکردم لطفا منو ببخشید اشتباه کردم
تهیونگ: بخشیدن مخصوص خداست من نمی بخشم
دوس داری چطوری بمیری؟
اقای پارک: ببخشید دیگه تکرار نمیشه بچم مریض بود بخاطر پول
تهیونگ: بخاطر پول؟ چقد فروختی
اقای پارک: غلط کردم ببخشید
تهیونگ: دیگه دیره
تهیونگ شلیک کرد به سر اقای پارک
تهیونگ؛ عاشق بوی خون عم
یونجی: دیگه تا آخر عمرم نمی تونم راه برم این چه سرنوشت تلخیه
جیمین: همه چی میگذره
دو هفته بعد
یونجی: چرا منی تونم موهامو صاف کنم و ببندم
جیمین: وایسا اومدم برات درستش میکنم
جیمین: چه موهای خوشگلی داری
یونجی:🥰
جیمین موهای یونجی رو داشت با برس صاف میکرد
یونجی: اخ دردم اومد
جیمین: چیکار کنم خُب
یونجی: آروم تر مهربون تر
جیمین: باشه😒😤
یونجی: این چه مدل مویی یه که برام زدی
جیمین: ببخشیدا من آرایشگر مو بودم و تازه از خارج برگشتم خو احمق من مافیام مافیا میفهمی
تو اولین دختری هستی که بهش دس میزنم
یونجی: پس سینگل به گور بودی
جیمین: نه اتفاقا بین دخترا من خیلی محبوب بودم
یونجی: اره جون عمت
جیمین: کی تا حالا ما باهم انقد صمیمی شدیم
یونجی: از وقتی نجاتم دادی
جیمین: اوف فک کنم اشتباه کردم
یونجی: واقعا درسته ( ناراحت شد)
جیمین: اره
یونجی ناراحت شد
یونجی: میدونم برات یه بار اضافی ام حتی نمیتونم راه برم خودمم نمیتونم خودمو تحمل کنم چه برسه به تو
جیمین: منظورم این نبود
یونجی: خودم خوب فهمیدم منظورتو اشکال نداره
جیمین: من برم کار دارم
یونجی هرچی تلاش میکرد نمیتونست پاشه
یونجی: چرا پاهام جون نداره
یونجی تشنه اش بود ولی دستش به آب نمی رسید هرچی تلاش میکرد نمی تونست
یونجی: 💔😭😭حالم از زندگیم بهم میخوره
جیمین اومد
یونجی: چرا نجاتم دادی
جیمین: چون به کارم میای در آینده
جیمین: نمیخوای از تهیونگ بپرسی
یونجی: تهیونگ برام تموم شده من دیگه تهیونگ رو نمیشناسم
جیمین: چرا
یونجی: وقعا هر کاری کردم که بتونم باهاش ادامه بدم ولی نمی شد
حالا که فلج شدم دیگه حتما منو نمیخواد
جیمین: نگران نباش میبرمت پیش بهترین دکترا
البته باید بعدا پولشو بدی
یونجی: باشه اوف چقد عاشق پولی
جیمین: اره من اولین عشقم پوله پول
با پول میشه همه کار کرد
یونجی: راس میگی
جیمین: میای بریم بیرون .....
۱۰.۲k
۲۸ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.