فیک ران part 38
زارت****
کاکوچو:کی بهم خورد؟ بر میگرده..اععععع تو اینجا چ میکنیییییییییییییییی؟؟
ویو اما اینا:
ا/ت: خب ..خونه رو عین اتاق وحشت کردیم فقط مشخص نیس...ینی هر جا پاشونو بزارن دهنشون سرویسههه🥹😂😂😂
اما: میگم نیاز نیس نگران عواقبه بعدش باشیم؟
ا/ت: بهت گفته بودم پاشیم بریم آتو ازشون بگیریم...اون برایه همین بود
اما: ولی ماله مایکی خیلی افتضاحه..
ا/ت: خیلی دلم میخاد قر بزنه تا اینارو بکوبونم تو صورتششششش
اما: دقیقننننننننننننن
الان وقتشه به مایکی زنگ بزنم......
در حال بوق خورد...
اما: سلام مایکییی
مایکی: *صدایه جنگ و دعوا* چی شده اما چان؟
اما: من ا/ترو پیدا کردم...
مایکی: واتتتتتتتتتتتتتتت پیداش کردیییییی کوجایید؟؟؟؟؟؟؟؟
اما: اوع ارع...جفتمون تو عمارتیم...تشریفتونو بیارید😆😂✨️✨️
مایکی: اماااااااااا کی پیداش کردییییی؟؟؟
اما: نه وقتشو دارم نه حوصلشو خودت بیا خونه ببین...به بقیه هم بگو الکی دنبال ا/ت نگردن:] سایونارا
مایکی: چییییییی؟؟؟
*قطع کرد...
ویو مایکی:
مایکی: بچه هااااااااااااااا
ا/ت پیش اماعهههههه
سانزو :واتتتتتتتتت خوبعععع؟
سنجو: ای من چنان پدره جفتشونو دربیارممممم
باجی: ینی اما رفته بیرون پیداش کرده؟
مایکی: اما خیلی عجیب بود برگشت بهم گفت نه وقتشو نه حوصلشو دارم...اما اصن اینطوری حرف نمیزنههههه
سنجو: اینارو ولش کننننن بیاید زنگ بزنیم بچه ها دنبالش نگردننننن
مایکی: اوه ارع...من به ایزانا زنگ میزنم...
سنجو: منم به تاکه زنگ میزنم...
سانزو:منم محض اطمینان به ریندو زنگ میزنم..
*در حال زنگ زدن...*زنگ زدن..تموم شد..*
ویو ریندو اینا:
ریندو: اصن باورم نمیشههههه ینی تمام مدت پیش اما بود؟
ایزانا یه پس گردنی به ریندو زد...
ایزانا: هوی اما نه..اما چانننننن کاکوچو عم اما جان صدا میزنه تو به چ جرعتی خواهرمو انقد راحت صدا میزنی؟
کوکو: بیاید بریم خونه..اونجا چنان جنگ و دعوایی راه بندازم..
تاکه: خفه شو دیگه...
*فلش بک چند دقیقه پیش*
کاکوچو: اععععععععععع تو اینجا چی کار میکنیییی؟؟؟
دراکن:باجی افتاده بود به جون مایکی جاخالی داد مایکی با وسط پاش رف تو درختا..رفت تو موده مافیایی عین سگ ترسیدم و فرار کردممممممم
ایزانا: حقش بود..!
کاکوچو: واییییی چراااا خیلی درد دارعععععع
ایزانا: ای کاش محکم تر میخورد به تاریخ انقضاش نزدیک تر میشد ...
کاکوچو: گناه دارععععععع
ایزانا: گناه دارععععع؟ اون خودش گناهه امکان ندارههههه
دراکن: گناهههههههه؟ چوب خدا رف تو کونموننننننن ..پاره شدیممم از دست این خاهرتتتتتتتتتت دهنمون خاک مالی شددددد
تاکه...سنجو زنگید...
سه ثانیه دیگه..
ریندو ...اع جوابشو نده بهم زنگ زد...جوابشو بدم؟
کاکوچو: از ما میپرسی😐
همون لحظه
ایزانا: اع یه جوابشو ندهیه دیگه هم به من زنگ زد..
کاکوچو:کی بهم خورد؟ بر میگرده..اععععع تو اینجا چ میکنیییییییییییییییی؟؟
ویو اما اینا:
ا/ت: خب ..خونه رو عین اتاق وحشت کردیم فقط مشخص نیس...ینی هر جا پاشونو بزارن دهنشون سرویسههه🥹😂😂😂
اما: میگم نیاز نیس نگران عواقبه بعدش باشیم؟
ا/ت: بهت گفته بودم پاشیم بریم آتو ازشون بگیریم...اون برایه همین بود
اما: ولی ماله مایکی خیلی افتضاحه..
ا/ت: خیلی دلم میخاد قر بزنه تا اینارو بکوبونم تو صورتششششش
اما: دقیقننننننننننننن
الان وقتشه به مایکی زنگ بزنم......
در حال بوق خورد...
اما: سلام مایکییی
مایکی: *صدایه جنگ و دعوا* چی شده اما چان؟
اما: من ا/ترو پیدا کردم...
مایکی: واتتتتتتتتتتتتتتت پیداش کردیییییی کوجایید؟؟؟؟؟؟؟؟
اما: اوع ارع...جفتمون تو عمارتیم...تشریفتونو بیارید😆😂✨️✨️
مایکی: اماااااااااا کی پیداش کردییییی؟؟؟
اما: نه وقتشو دارم نه حوصلشو خودت بیا خونه ببین...به بقیه هم بگو الکی دنبال ا/ت نگردن:] سایونارا
مایکی: چییییییی؟؟؟
*قطع کرد...
ویو مایکی:
مایکی: بچه هااااااااااااااا
ا/ت پیش اماعهههههه
سانزو :واتتتتتتتتت خوبعععع؟
سنجو: ای من چنان پدره جفتشونو دربیارممممم
باجی: ینی اما رفته بیرون پیداش کرده؟
مایکی: اما خیلی عجیب بود برگشت بهم گفت نه وقتشو نه حوصلشو دارم...اما اصن اینطوری حرف نمیزنههههه
سنجو: اینارو ولش کننننن بیاید زنگ بزنیم بچه ها دنبالش نگردننننن
مایکی: اوه ارع...من به ایزانا زنگ میزنم...
سنجو: منم به تاکه زنگ میزنم...
سانزو:منم محض اطمینان به ریندو زنگ میزنم..
*در حال زنگ زدن...*زنگ زدن..تموم شد..*
ویو ریندو اینا:
ریندو: اصن باورم نمیشههههه ینی تمام مدت پیش اما بود؟
ایزانا یه پس گردنی به ریندو زد...
ایزانا: هوی اما نه..اما چانننننن کاکوچو عم اما جان صدا میزنه تو به چ جرعتی خواهرمو انقد راحت صدا میزنی؟
کوکو: بیاید بریم خونه..اونجا چنان جنگ و دعوایی راه بندازم..
تاکه: خفه شو دیگه...
*فلش بک چند دقیقه پیش*
کاکوچو: اععععععععععع تو اینجا چی کار میکنیییی؟؟؟
دراکن:باجی افتاده بود به جون مایکی جاخالی داد مایکی با وسط پاش رف تو درختا..رفت تو موده مافیایی عین سگ ترسیدم و فرار کردممممممم
ایزانا: حقش بود..!
کاکوچو: واییییی چراااا خیلی درد دارعععععع
ایزانا: ای کاش محکم تر میخورد به تاریخ انقضاش نزدیک تر میشد ...
کاکوچو: گناه دارععععععع
ایزانا: گناه دارععععع؟ اون خودش گناهه امکان ندارههههه
دراکن: گناهههههههه؟ چوب خدا رف تو کونموننننننن ..پاره شدیممم از دست این خاهرتتتتتتتتتت دهنمون خاک مالی شددددد
تاکه...سنجو زنگید...
سه ثانیه دیگه..
ریندو ...اع جوابشو نده بهم زنگ زد...جوابشو بدم؟
کاکوچو: از ما میپرسی😐
همون لحظه
ایزانا: اع یه جوابشو ندهیه دیگه هم به من زنگ زد..
۱۲.۹k
۲۲ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.