پارت جدید
عموی جذاب من 🐇 p3
یا خواجه الدین پشم الدین اعظم اینننن عمومههههههه (ناتنی) پشمام لحظه ای ریخ خیلی جذاب و البته عضله ای بود ولی سعی کردم آرامشم رو حفظ کنم جوری که اصنننننن پشمکام نریخت خیلی آروم و با صدایی دخترانه گفتم +سلام ، خیلی خوش آمدید .ولی اون با سردی و خیلی کوتاه گف : سلام ، ممنون
+ هممم خواهش
! بفرمایید بشینید تا به همدیگه معرفیتون کنم
که همزمان گفتیم : نع نمیخواد ..راستش من زیاد حس خوبی بهش نداشتم بعلاوه ازین همه شلوغی و سروصدا نفس تنگی گرفته بودم و به تنهاییه اتاق خودم به شدتتت احتیاج داشتم
! آها خب باشه واسه ی بعداً، تعظیمی کردم و گفتم
+ اپا من یه کاری برام پیش اومده باید برم
! آها اوک..... وایسا خوبییی؟( ترسیده)
آخه پدر من این چه حرفیه جلوی این غول به من زدییی خودااا حالا فک میکنه یه چیزیمه( واقعا یه چیزیمه) اون غولم بعد اون حرف مشکوک بهم نگاه کرد + اممم نع من فک کنم امم...ف..فک ک..کنم مامان صدام میکنه بای(با لکنت و عجله) کوک: برای چی همچین چیزی پرسیدی؟
! اممم خب راستش بیخیالش .کوک : آها ...خیلی وقت بود ندیده بودمت، برادر....
...........
اه شت لعنتی الان یعنی درموردم چه فکری میکنه؟ اه اصن به چپم بابا اصن مهم نیس اره اصن برام مهم نیس ، بعد از اینکه یکم اسپری زدم تصمیم گرفتم برم از مامان درباره ی داداش ناتنیه بابا بپرسم..
........
+ اه اومااااا فقط درست معرفیش کن
- خب صب کن یکم دختره ی عجول
+ اومااااا
-باشه باشه، اسمش جانگکوکه و رییس شعبه های شرکت ××× در فرانسه و کره هس ۲۵ سالشه و مجرده اممممم خیلیم پولداره و....
+ اوه اوما یواش یواش ولی چقدر سنش از اپا کمتره
- خب ناتنی هستن مادربزرگت فقط یه بار حامله شد که نتیجه اش هم پدر توعه ولی اون به بچه ها علاقه ی زیادی داشت برای همین یه بچه ی دیگه از پرورشگاه اوردو....
+ اهاااا تازه دوزاریم افتاد حیح 😂🤌🏻
- خسته نباشی ، حالا برو توی سالن که خیلیا منتظرتن
+ اوک
...........
بعداز تموم شدن اون مراسم همه رفتن به جز عموم تازه اونم به اصرار اپا ، همه توی پذیرایی نشسته بودیم و داشتیم قهوه میخوردیم که یهووو
ببخشید اگه این پارت یکم مسخره شد
اگه بد شده بگید ادامه ندم
یا خواجه الدین پشم الدین اعظم اینننن عمومههههههه (ناتنی) پشمام لحظه ای ریخ خیلی جذاب و البته عضله ای بود ولی سعی کردم آرامشم رو حفظ کنم جوری که اصنننننن پشمکام نریخت خیلی آروم و با صدایی دخترانه گفتم +سلام ، خیلی خوش آمدید .ولی اون با سردی و خیلی کوتاه گف : سلام ، ممنون
+ هممم خواهش
! بفرمایید بشینید تا به همدیگه معرفیتون کنم
که همزمان گفتیم : نع نمیخواد ..راستش من زیاد حس خوبی بهش نداشتم بعلاوه ازین همه شلوغی و سروصدا نفس تنگی گرفته بودم و به تنهاییه اتاق خودم به شدتتت احتیاج داشتم
! آها خب باشه واسه ی بعداً، تعظیمی کردم و گفتم
+ اپا من یه کاری برام پیش اومده باید برم
! آها اوک..... وایسا خوبییی؟( ترسیده)
آخه پدر من این چه حرفیه جلوی این غول به من زدییی خودااا حالا فک میکنه یه چیزیمه( واقعا یه چیزیمه) اون غولم بعد اون حرف مشکوک بهم نگاه کرد + اممم نع من فک کنم امم...ف..فک ک..کنم مامان صدام میکنه بای(با لکنت و عجله) کوک: برای چی همچین چیزی پرسیدی؟
! اممم خب راستش بیخیالش .کوک : آها ...خیلی وقت بود ندیده بودمت، برادر....
...........
اه شت لعنتی الان یعنی درموردم چه فکری میکنه؟ اه اصن به چپم بابا اصن مهم نیس اره اصن برام مهم نیس ، بعد از اینکه یکم اسپری زدم تصمیم گرفتم برم از مامان درباره ی داداش ناتنیه بابا بپرسم..
........
+ اه اومااااا فقط درست معرفیش کن
- خب صب کن یکم دختره ی عجول
+ اومااااا
-باشه باشه، اسمش جانگکوکه و رییس شعبه های شرکت ××× در فرانسه و کره هس ۲۵ سالشه و مجرده اممممم خیلیم پولداره و....
+ اوه اوما یواش یواش ولی چقدر سنش از اپا کمتره
- خب ناتنی هستن مادربزرگت فقط یه بار حامله شد که نتیجه اش هم پدر توعه ولی اون به بچه ها علاقه ی زیادی داشت برای همین یه بچه ی دیگه از پرورشگاه اوردو....
+ اهاااا تازه دوزاریم افتاد حیح 😂🤌🏻
- خسته نباشی ، حالا برو توی سالن که خیلیا منتظرتن
+ اوک
...........
بعداز تموم شدن اون مراسم همه رفتن به جز عموم تازه اونم به اصرار اپا ، همه توی پذیرایی نشسته بودیم و داشتیم قهوه میخوردیم که یهووو
ببخشید اگه این پارت یکم مسخره شد
اگه بد شده بگید ادامه ندم
۳.۰k
۰۹ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.