𝕻𝖆𝖗𝖙³
خون مورد علاقه ی من(𝙈𝙮 𝙛𝙖𝙫𝙤𝙪𝙧𝙞𝙩𝙚 𝙗𝙡𝙤𝙤𝙙)𝕻𝖆𝖗𝖙³
¥ چی شده + هیچی ¥ ایشش از دست تو + این که فرق میکنه با اونی که گفتی ¥ ارع احتمالا مشخصات مردم اشتباه بوده.......
پرش زمانی: + الو........چی........چشم الان میان ¥ کی بود + نمیدونم ولی خطرناکه من باید برم خداحافظ.......+ آقا لطفا تندتر برید + همینجا لطفا. دویدم سمت مقصد چون بقیه راه بسته بود چرا اینجا ترسناکه رفتم تو + کسی اینجا هست ......کمک کمک لطفا + مامانننن رفتم سمت صدا + مامان.....بابا چرا اینجایین.مامان: برو زودی از اینجا ٪ چه جرئتی + برای چی گرفتیشون ٪ باباش میگی + بابا چی شده.......٪ پس خودم میگم شما نزدیک هزار تیلیارد بدهکارید و ما وقت دادیم که تا امروز جمع کنید + چی مامان تو میدونستی + لطفا یه فرصت دیگه بدید ٪ نچ نچ ایندفعه بابات میکشیم + نه لطفا کار دیگه ای هس ٪ اممممم چرا راهی هست که هیشکی کشته نشه بستگی به تو داره + چی هست ٪باید برده بشی . مامان: نه قبول نکن نهههه + مامان بابا تنها راه حل هست من همراهشون میرم . مامان: نهههههه. + همراهتون میام ولی بزار برن ٪ باشه شما دختره رو بیارین اونا رو هم آزاد کنین . + ولم کن خودم میام با چشم های پر از اشک همراهشون رفتم . مرده: بی هوشش کنین.......
پرش زمانی:
آب یخی که روم ریخته شد پاشدم مرده: رسیدیم +چته چرا اینجوری میکنی...... هولم میدادن ها اینجا دیگه کجاس چرا طرح خونه اینطوریع + منو کجا میبری.......+ جواب بده دیوث. ٪ هیششش . رفتم تو کلی زن و مرد اونجا بودن و داشتن کار میکردن . زنه: این جدیده ٪ ارع + چی اینجا کجاس زنه: هیشش صدات بیار پایین اینجا عمارت ارباب + وات ارباب من چمیدونم کیه لابد یه دیوثی تو اینجاس. زنه جلوی دهنم رو گرفت و گفت: هیششش ساکت اینجا تو خدمتکاری پس باید لون قرار داد رو امضا کنی . رفتم قرداد رو گرفتم و خوندمش: ها این مردیکه چی میخاد از من + ببخشید اتاق اربابتون کجاس. ٪ اونجا . سریع رفتم + مردیکه عوضی این چه قرار دادیه ها . رو به پنچره بود وقتی برگشت از نگاهش ترسیدم + هوی اینطوری نگام نکن......زنه: ارباب این جدیده قوانین رو نمی دونه . بهش اشاره کرد که بره زنه رفت رو در رو بست + چرا جوابم رو نميدی اومد نزدیکم نفس هاش به لپ هام میخورد رفتم عقب و میومد جلو خوردم به ستون + آخ برو عقب.....هیچی نمیگفت _ دلت مردن میخاد. چرا سرده بدنش تو فکر بودم که دیگه تنوستم حرکت کنم دستمو دیدم که به ستون بسته شده + ولم کن من اینک امضا نمیکنم _ مجبوری. دستمو آورد جلو و تقلا میکردم _ خودت امضاش کن تا مامان و بابات زنده بمونن......
۳۰ لایک ۲۰۰ کلمنت بای
¥ چی شده + هیچی ¥ ایشش از دست تو + این که فرق میکنه با اونی که گفتی ¥ ارع احتمالا مشخصات مردم اشتباه بوده.......
پرش زمانی: + الو........چی........چشم الان میان ¥ کی بود + نمیدونم ولی خطرناکه من باید برم خداحافظ.......+ آقا لطفا تندتر برید + همینجا لطفا. دویدم سمت مقصد چون بقیه راه بسته بود چرا اینجا ترسناکه رفتم تو + کسی اینجا هست ......کمک کمک لطفا + مامانننن رفتم سمت صدا + مامان.....بابا چرا اینجایین.مامان: برو زودی از اینجا ٪ چه جرئتی + برای چی گرفتیشون ٪ باباش میگی + بابا چی شده.......٪ پس خودم میگم شما نزدیک هزار تیلیارد بدهکارید و ما وقت دادیم که تا امروز جمع کنید + چی مامان تو میدونستی + لطفا یه فرصت دیگه بدید ٪ نچ نچ ایندفعه بابات میکشیم + نه لطفا کار دیگه ای هس ٪ اممممم چرا راهی هست که هیشکی کشته نشه بستگی به تو داره + چی هست ٪باید برده بشی . مامان: نه قبول نکن نهههه + مامان بابا تنها راه حل هست من همراهشون میرم . مامان: نهههههه. + همراهتون میام ولی بزار برن ٪ باشه شما دختره رو بیارین اونا رو هم آزاد کنین . + ولم کن خودم میام با چشم های پر از اشک همراهشون رفتم . مرده: بی هوشش کنین.......
پرش زمانی:
آب یخی که روم ریخته شد پاشدم مرده: رسیدیم +چته چرا اینجوری میکنی...... هولم میدادن ها اینجا دیگه کجاس چرا طرح خونه اینطوریع + منو کجا میبری.......+ جواب بده دیوث. ٪ هیششش . رفتم تو کلی زن و مرد اونجا بودن و داشتن کار میکردن . زنه: این جدیده ٪ ارع + چی اینجا کجاس زنه: هیشش صدات بیار پایین اینجا عمارت ارباب + وات ارباب من چمیدونم کیه لابد یه دیوثی تو اینجاس. زنه جلوی دهنم رو گرفت و گفت: هیششش ساکت اینجا تو خدمتکاری پس باید لون قرار داد رو امضا کنی . رفتم قرداد رو گرفتم و خوندمش: ها این مردیکه چی میخاد از من + ببخشید اتاق اربابتون کجاس. ٪ اونجا . سریع رفتم + مردیکه عوضی این چه قرار دادیه ها . رو به پنچره بود وقتی برگشت از نگاهش ترسیدم + هوی اینطوری نگام نکن......زنه: ارباب این جدیده قوانین رو نمی دونه . بهش اشاره کرد که بره زنه رفت رو در رو بست + چرا جوابم رو نميدی اومد نزدیکم نفس هاش به لپ هام میخورد رفتم عقب و میومد جلو خوردم به ستون + آخ برو عقب.....هیچی نمیگفت _ دلت مردن میخاد. چرا سرده بدنش تو فکر بودم که دیگه تنوستم حرکت کنم دستمو دیدم که به ستون بسته شده + ولم کن من اینک امضا نمیکنم _ مجبوری. دستمو آورد جلو و تقلا میکردم _ خودت امضاش کن تا مامان و بابات زنده بمونن......
۳۰ لایک ۲۰۰ کلمنت بای
۴۳.۵k
۱۷ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.