پارت 25
کوک مهم نیست واسه چی اومدی ایملدا دوست دخترمنه و تو این وسط فقط شلغمی
هان ایملدا تو از چیه این پسره خوشت اومده ها
کوک از تو که بهترم
هان ولی من.....
ایملدا آه بسه نمیخوام با هیچ کدومتون حرف بزنم رفتم یه گوشه نشستم ده دقیقه بعد یه آهنگ پخش شد زوج ها میرفتن و میرقصید نگاه کردم دیدم چند نفر میان سمتم از اون ور هم هان میاد نمیدونستم چیکار کنم یهو یکی دستم رو کشید افتادم تو بغلش جیمین بود
ایملدا خدا ازت راضی باشه جیمین من رو نجات دادی
جیمین خواهش میکنم خانومی غیر از من لازم نیست با کسی برقصی
تک خنده ای کردم راست میگی بلدی برقصی
_البته که تو چی
+منم یکم بلدم
داشتیم میرقصدیم که تعادلم رو از دست دادم نزدیک بیوفتم که دستای یکی دورم حلقه شد از عطرش فهمیدم کوکه نفس های گرمش به گردنم میخورد
کوک لیدی تو فقط با من باید برقصی چرا اجازه میدی کس دیگه لمست کنه
باهم رقصیدیم کوک خیلی خوب میرقصید از این همه نزدیکیش بهم قلبم تند تند میزد میترسیدم صداش رو بشنوه رقص که تموم شد ازش جدا شدم و پدر و مادر کوک واسه گرفتن عکس صدامون کردن چند تا عکس دسته جمعی گرفتیم مادر کوک اصرار کرد که من و کوک هم عکس داشته باشیم بهم نزدیک شدیم
عکاس خانم لطفا یکمی دیگه نزدیک بشین تا توی کادر بیوفتین یکم دیگه نزدیکش شدم
عکاس لطفا بیشتر نزدیک بشین اینطوری نمیشه
ایملدا کوک کمرم رو گرفت و من رو به خودش چسبوند
عکاس آها حالا خوبه گرفتم چه زوج خوبی هستین
ایملدا ممنون 🤗🤗🤗🤗
کوک مامان من با ایملدا کار دارم الان میایم
من رو کشید برد بالا چسبوندم به دیوار تو چشام نگاه کرد
کوک بيب خوشت میاد اینطوری کنی چرا همش پیش جیمین بودی
ایملدا من و جیمین دوستیم
کوک کی اینطور باشه پس از تنبیه ات کم میکنم ولی فعلا باید دلتنگیم رو بر طرف کنم بعد لباش رو چسبوند به لبام آروم میبوسید میخواستم هلش بدم که سولدا رو دیدم داشت میومد اینجا نمیدونم چی شد اما مطیع غریزم شدم همین که کوک میخواست جدا بشه یقش رو گرفتم و بهش چسبیدم منم بوسیدمش همکاری من رو که دید ادامه داد با ولع لبام رو میخورد بعداز 5 مین جدا شدیم بهش نگاه کردم چشماش خمار بود
کوک ایملدا چرا همکاری کردی تو دوستم داری
ایملدا فقط سولدا رو دیدم بخاطر همین همکاری کردم
کوک پس دوستم نداری (با بغض)
ایملدا من من
کوک ایملدا بهم فقط جواب بده دوستم داری یا نه بله یا نخیر من به جوابت احترام میزارم اگه قبول نکردی میتونی بری
ایملدا ترجیح دادم سکوت کنم چون هنوز خودمم جوابش برام آشکار نشده بود
کوک فهمیدم سکوتت همه چیز رو نشون میده پارک ایملدا.........
هان ایملدا تو از چیه این پسره خوشت اومده ها
کوک از تو که بهترم
هان ولی من.....
ایملدا آه بسه نمیخوام با هیچ کدومتون حرف بزنم رفتم یه گوشه نشستم ده دقیقه بعد یه آهنگ پخش شد زوج ها میرفتن و میرقصید نگاه کردم دیدم چند نفر میان سمتم از اون ور هم هان میاد نمیدونستم چیکار کنم یهو یکی دستم رو کشید افتادم تو بغلش جیمین بود
ایملدا خدا ازت راضی باشه جیمین من رو نجات دادی
جیمین خواهش میکنم خانومی غیر از من لازم نیست با کسی برقصی
تک خنده ای کردم راست میگی بلدی برقصی
_البته که تو چی
+منم یکم بلدم
داشتیم میرقصدیم که تعادلم رو از دست دادم نزدیک بیوفتم که دستای یکی دورم حلقه شد از عطرش فهمیدم کوکه نفس های گرمش به گردنم میخورد
کوک لیدی تو فقط با من باید برقصی چرا اجازه میدی کس دیگه لمست کنه
باهم رقصیدیم کوک خیلی خوب میرقصید از این همه نزدیکیش بهم قلبم تند تند میزد میترسیدم صداش رو بشنوه رقص که تموم شد ازش جدا شدم و پدر و مادر کوک واسه گرفتن عکس صدامون کردن چند تا عکس دسته جمعی گرفتیم مادر کوک اصرار کرد که من و کوک هم عکس داشته باشیم بهم نزدیک شدیم
عکاس خانم لطفا یکمی دیگه نزدیک بشین تا توی کادر بیوفتین یکم دیگه نزدیکش شدم
عکاس لطفا بیشتر نزدیک بشین اینطوری نمیشه
ایملدا کوک کمرم رو گرفت و من رو به خودش چسبوند
عکاس آها حالا خوبه گرفتم چه زوج خوبی هستین
ایملدا ممنون 🤗🤗🤗🤗
کوک مامان من با ایملدا کار دارم الان میایم
من رو کشید برد بالا چسبوندم به دیوار تو چشام نگاه کرد
کوک بيب خوشت میاد اینطوری کنی چرا همش پیش جیمین بودی
ایملدا من و جیمین دوستیم
کوک کی اینطور باشه پس از تنبیه ات کم میکنم ولی فعلا باید دلتنگیم رو بر طرف کنم بعد لباش رو چسبوند به لبام آروم میبوسید میخواستم هلش بدم که سولدا رو دیدم داشت میومد اینجا نمیدونم چی شد اما مطیع غریزم شدم همین که کوک میخواست جدا بشه یقش رو گرفتم و بهش چسبیدم منم بوسیدمش همکاری من رو که دید ادامه داد با ولع لبام رو میخورد بعداز 5 مین جدا شدیم بهش نگاه کردم چشماش خمار بود
کوک ایملدا چرا همکاری کردی تو دوستم داری
ایملدا فقط سولدا رو دیدم بخاطر همین همکاری کردم
کوک پس دوستم نداری (با بغض)
ایملدا من من
کوک ایملدا بهم فقط جواب بده دوستم داری یا نه بله یا نخیر من به جوابت احترام میزارم اگه قبول نکردی میتونی بری
ایملدا ترجیح دادم سکوت کنم چون هنوز خودمم جوابش برام آشکار نشده بود
کوک فهمیدم سکوتت همه چیز رو نشون میده پارک ایملدا.........
۵۹.۸k
۰۴ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.