Halp part8
*صدای زنگ ساااااعت*
اومدم زنگشو قطع کنم که یهو از رو تخت افتادم...اوووووفففف...زنگ ساعتو قطع کردم...موهامو بستم و رفتم دست و صورتمو شستم...یه لباس مشکلی باز و شلوار بگ پوشیدم و در اتاقو باز کردم...
نامجون:ا.ت خوبی؟
ا.ت:اره بد نیستم...
نامجون:کجا میری؟
ا.ت:بعدا میبینمت...(جواب سربالا)
نامجون:ا.ت...ا.ت
از عمارت رفتم بیرون و سوار ماشین شدم...به جین زنگ زدم
مکالمشون:
ا.ت:جین میدونی تهیونگ و کوک رو کدوم بیمارستان بردن؟
جین:ا.ت الان جایی ام برات آدرس رو میفرستم فعلا
ا.ت:الو؟؟؟الوووو؟؟؟...
گوشی رو قطع کردم و منتظر موندم
●پرش زمانی به نیم ساعت بعد●
بلاخررررره فرستاد...ماشینو روشن کردم و رفتم سمت بیمارستان...
'یک ربع بعد'
ا.ت:سلام میشه بگید جناب کیم کجا بستری شدن؟
پرستار:شما؟
ا.ت:اممممم...خواهرشم اره اره
پرستار:اتاق103...
رفتم سمت اتاق 103...راستی یادم رفت بگم تو راه براش یه دسته گل گرفتم...در زدم
تهیونگ:کیه؟
ا.ت:جناب کیم مهمون نمیخواید؟
تهیونگ:....
شرط پارت بعد:
15لایک
49تایی بشم
12کامنت
اومدم زنگشو قطع کنم که یهو از رو تخت افتادم...اوووووفففف...زنگ ساعتو قطع کردم...موهامو بستم و رفتم دست و صورتمو شستم...یه لباس مشکلی باز و شلوار بگ پوشیدم و در اتاقو باز کردم...
نامجون:ا.ت خوبی؟
ا.ت:اره بد نیستم...
نامجون:کجا میری؟
ا.ت:بعدا میبینمت...(جواب سربالا)
نامجون:ا.ت...ا.ت
از عمارت رفتم بیرون و سوار ماشین شدم...به جین زنگ زدم
مکالمشون:
ا.ت:جین میدونی تهیونگ و کوک رو کدوم بیمارستان بردن؟
جین:ا.ت الان جایی ام برات آدرس رو میفرستم فعلا
ا.ت:الو؟؟؟الوووو؟؟؟...
گوشی رو قطع کردم و منتظر موندم
●پرش زمانی به نیم ساعت بعد●
بلاخررررره فرستاد...ماشینو روشن کردم و رفتم سمت بیمارستان...
'یک ربع بعد'
ا.ت:سلام میشه بگید جناب کیم کجا بستری شدن؟
پرستار:شما؟
ا.ت:اممممم...خواهرشم اره اره
پرستار:اتاق103...
رفتم سمت اتاق 103...راستی یادم رفت بگم تو راه براش یه دسته گل گرفتم...در زدم
تهیونگ:کیه؟
ا.ت:جناب کیم مهمون نمیخواید؟
تهیونگ:....
شرط پارت بعد:
15لایک
49تایی بشم
12کامنت
۶.۰k
۰۶ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.