📗- part5
📗- #part5
┈┄╌╶╼╸◖ 💚 ◗╺╾╴╌┄┈
وقتی نشستم تو ماشین سوییچ عماد بهم چشمک میزد که این دوتا عاشقو باهم یجا تو کالباس بپیچم! ولی خب آمال دیگه انقدرام مریض نیست که داداشیا...خلاصه شادوماد با اعتماد به نفس هم تراز زعفران اومد نشست تو ماشین و روشنش کرد،حالاااا وقت چی بود اینکه منبشم دیجی ماشین تاا وقتی راضیه نشست یکم اینا رو اذیت کنم...تا اونجا حرفی نزدیم و مشخص بود عماد از دستم ناراحته..خب به محدوده چپ کلیهام بوزمجه!
وقتی رسیدیم یکم منتظر عروس خانوم موندیم بعد از اینکه راضیه نشست خیلی خانومانه سلام کردو عماد خیلی باوقار جواب داد...موش شما رو بخوره که اینطوری جلو من دارین رعایت میکنین..
البته تو این میون با منم دست داد...
تصمیم گرفتم از مرواریدا به گردنت خودم دیدم میبندی شروع کنم ببینم شادوماد نگاه میندازه یا نه! پس...
گذاشتن آهنگ مصادف شد با رفتن زانوی راضی از پشت تو کمرم ای خدا لعنتت کنه رفیق شفیقم کمرم سوراخ شد انگار تریلی داره رد میشه!
-راضیه یکم اونور تر بشین،سوراخ کردی!
راضیه که دید تصمیم ندارم از موضع خودم و از آهنگ بینظیرم کوتاه بیام درحالی که داشت تقلید میکرد که اصلاً با آهنگ داره حال نمیکنه و حرفهای دلش نیست ناگهان عماد خان و راضی جون با هم از طریق آینه جلوی ماشین چشم تو چشم شدن و یک صحنه فیلم هندی عالی رو رقم زدند و همین نیاز بود که من یک عمر اینا رو سوژه کنم!
عماد که دید من دارم عین بز نگاش میکنم مستقیم رو نگاه کرد و دست برد رو ضبط و یکم زیادش کرد...سلطان دلبری های ناموزون کی بودی تو داداشم؟؟؟
┈┄╌╶╼╸◖ 💚 ◗╺╾╴╌┄┈
ׅ
┈┄╌╶╼╸◖ 💚 ◗╺╾╴╌┄┈
وقتی نشستم تو ماشین سوییچ عماد بهم چشمک میزد که این دوتا عاشقو باهم یجا تو کالباس بپیچم! ولی خب آمال دیگه انقدرام مریض نیست که داداشیا...خلاصه شادوماد با اعتماد به نفس هم تراز زعفران اومد نشست تو ماشین و روشنش کرد،حالاااا وقت چی بود اینکه منبشم دیجی ماشین تاا وقتی راضیه نشست یکم اینا رو اذیت کنم...تا اونجا حرفی نزدیم و مشخص بود عماد از دستم ناراحته..خب به محدوده چپ کلیهام بوزمجه!
وقتی رسیدیم یکم منتظر عروس خانوم موندیم بعد از اینکه راضیه نشست خیلی خانومانه سلام کردو عماد خیلی باوقار جواب داد...موش شما رو بخوره که اینطوری جلو من دارین رعایت میکنین..
البته تو این میون با منم دست داد...
تصمیم گرفتم از مرواریدا به گردنت خودم دیدم میبندی شروع کنم ببینم شادوماد نگاه میندازه یا نه! پس...
گذاشتن آهنگ مصادف شد با رفتن زانوی راضی از پشت تو کمرم ای خدا لعنتت کنه رفیق شفیقم کمرم سوراخ شد انگار تریلی داره رد میشه!
-راضیه یکم اونور تر بشین،سوراخ کردی!
راضیه که دید تصمیم ندارم از موضع خودم و از آهنگ بینظیرم کوتاه بیام درحالی که داشت تقلید میکرد که اصلاً با آهنگ داره حال نمیکنه و حرفهای دلش نیست ناگهان عماد خان و راضی جون با هم از طریق آینه جلوی ماشین چشم تو چشم شدن و یک صحنه فیلم هندی عالی رو رقم زدند و همین نیاز بود که من یک عمر اینا رو سوژه کنم!
عماد که دید من دارم عین بز نگاش میکنم مستقیم رو نگاه کرد و دست برد رو ضبط و یکم زیادش کرد...سلطان دلبری های ناموزون کی بودی تو داداشم؟؟؟
┈┄╌╶╼╸◖ 💚 ◗╺╾╴╌┄┈
ׅ
۸۴۲
۲۵ تیر ۱۴۰۳