خوناشام p:1
ویو ات :
ی روز خسته کننده ی دیگه ساعت ۷ صب بیدار شدم و کارای مربوطه(منحرفاسلام علیکم) نشستم سر میز و بعد صبحونه لباس فرم و پوشیدم کیفم و برداشتم و در و قفل کردم و کلید و آویزون کردم ب کیفم این کارو داداش دوقلوم بهم یاد داده بود
نکته ■▪︎■▪︎■▪︎■▪︎
ات از ی خانواده ی پولداره برادر دو قلوش هم جیمینه که فعلا رفته ......... خودتون تو داستان میبینید
پایان نکته•°•°•°•°•°•°•°
تو راه بودم که یهو ی پسر اومد سمتم و منو چسبوند ب دیوار * علامت پسره & *
&به به چه دخمل خوشگلی
=ولم کن برم
&اگه ولت نکنم چی میشه ها؟
که یهو ی مشت تو صورتش خوابونده شد
ی پسر بود که موهاش مشکل بود و کلاه و ماسک زده بود
_حالت خوبه؟
=آ......آ.......آره خیلی ممنون
_خواهش میکنم
راه افتادیم و وارد دانشگاه شدیم وارد کلاس شدم و سر جام نشستم من شماره ۷ بودم اون پسره اومد کنارم میز ۸ نشست و استاد وارد کلاس شد همه بلند شدیم و مودبانه سلام کردیم و نشستیم بعد چند مین دیدم همون پسره ی کاغذ بهم داد که روش نوشته بود
سلام من کیم تهیونگم
از آشنایی باهات خوشبختم
کنار کاغذ نوشتم
سلام من مین ات هستم همچنین
و کاغذ و بهش دادم بعد خوندن کاغذ خوشحال شد که زنگ خورد و همه دویدن سمت حیاط همونجوری کتابشون باز موند من و اون پسره یا تهیونگ تنها موندیم و کتابامو و جمع کردیم که ی دختره مشت زد رو میزم سرم و بلند کردم انگار قلدر بود اهمیت ندادم که داد زد
◇هوی دختره
=چته
◇دختره ی هرزه انگار منو نمیشناسی
=نه نمیشناسم شما؟
◇هانا هستم خوشبختم
●هانا باز رفتی یکی و اذیت کنی؟
◇ب تو چ
●کجایی تو آها اینجایی آ ببخشید بابت هانا اون ی وقتایی سیم پیچیش قاطی میکنه
◇بی ادب
●تو ادب نداری بعد من بی ادبم ببخشید خودم و معرفی نکردم من جائه هستم
=من ات هستم
●خوب دیگه من برم این و ادب کنم
=خدافظ(پوزخند)
=آههههههه خوابم میاد نمیشه آخر هفته بشه بریم بکپیم
□پس تو ام خوابالویی
=آ ببخشید شما
□مین یونگی
=مین ات
□ببینم ات خودتی
=شوگا جونم
□آروم تر چقدر عوض شدی !
=خودتم چقد بزرگ شدی (نگاه از پا تا سر)
□ما اینیم دیگه
لایک کنید تا پارت بعد 😇😊
ی روز خسته کننده ی دیگه ساعت ۷ صب بیدار شدم و کارای مربوطه(منحرفاسلام علیکم) نشستم سر میز و بعد صبحونه لباس فرم و پوشیدم کیفم و برداشتم و در و قفل کردم و کلید و آویزون کردم ب کیفم این کارو داداش دوقلوم بهم یاد داده بود
نکته ■▪︎■▪︎■▪︎■▪︎
ات از ی خانواده ی پولداره برادر دو قلوش هم جیمینه که فعلا رفته ......... خودتون تو داستان میبینید
پایان نکته•°•°•°•°•°•°•°
تو راه بودم که یهو ی پسر اومد سمتم و منو چسبوند ب دیوار * علامت پسره & *
&به به چه دخمل خوشگلی
=ولم کن برم
&اگه ولت نکنم چی میشه ها؟
که یهو ی مشت تو صورتش خوابونده شد
ی پسر بود که موهاش مشکل بود و کلاه و ماسک زده بود
_حالت خوبه؟
=آ......آ.......آره خیلی ممنون
_خواهش میکنم
راه افتادیم و وارد دانشگاه شدیم وارد کلاس شدم و سر جام نشستم من شماره ۷ بودم اون پسره اومد کنارم میز ۸ نشست و استاد وارد کلاس شد همه بلند شدیم و مودبانه سلام کردیم و نشستیم بعد چند مین دیدم همون پسره ی کاغذ بهم داد که روش نوشته بود
سلام من کیم تهیونگم
از آشنایی باهات خوشبختم
کنار کاغذ نوشتم
سلام من مین ات هستم همچنین
و کاغذ و بهش دادم بعد خوندن کاغذ خوشحال شد که زنگ خورد و همه دویدن سمت حیاط همونجوری کتابشون باز موند من و اون پسره یا تهیونگ تنها موندیم و کتابامو و جمع کردیم که ی دختره مشت زد رو میزم سرم و بلند کردم انگار قلدر بود اهمیت ندادم که داد زد
◇هوی دختره
=چته
◇دختره ی هرزه انگار منو نمیشناسی
=نه نمیشناسم شما؟
◇هانا هستم خوشبختم
●هانا باز رفتی یکی و اذیت کنی؟
◇ب تو چ
●کجایی تو آها اینجایی آ ببخشید بابت هانا اون ی وقتایی سیم پیچیش قاطی میکنه
◇بی ادب
●تو ادب نداری بعد من بی ادبم ببخشید خودم و معرفی نکردم من جائه هستم
=من ات هستم
●خوب دیگه من برم این و ادب کنم
=خدافظ(پوزخند)
=آههههههه خوابم میاد نمیشه آخر هفته بشه بریم بکپیم
□پس تو ام خوابالویی
=آ ببخشید شما
□مین یونگی
=مین ات
□ببینم ات خودتی
=شوگا جونم
□آروم تر چقدر عوض شدی !
=خودتم چقد بزرگ شدی (نگاه از پا تا سر)
□ما اینیم دیگه
لایک کنید تا پارت بعد 😇😊
۱.۹k
۱۴ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.