فیک ته ته فصل ② پارت ⁸ ♡ نفرت تا عشق♡
لیزلی: چقدر حسودی
. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.
«صبح»
ته ته: اره ببین شبی مامانت نشی ها لوس شبی بابایی باش عزیزم
لیزلی ویو:
یااا این که هنوز داره با بچم حرف میزنه
لیزلی: یاااا چی میگی نخیر شبی بابات نشوو
آنی:(تق تق) ارباب صبحونه حاضره
ته ته: باش اومدیم... خوشگل بابا گشنته
لیزلی: یااا چقدر حرف میزنی مخ بچه رو بردی
لیزلی ویو:
رفتم و کار های لازم رو انجام دادم و اومدم بیرون تیهونگ کاراش رو انجام داد کتلو شلوار پوشید رفتیم
پایین نشستیم رو صندلی و مشغول خوردن بودیم که یهو گوشی من زنگ خورد... ها یعنی کیه؟
لیزلی: الو
والیر: الو سلام خوبی
لیزلی: عاااا والیر سلام ممنون تو چطوری
والیر: خوب نیستم
لیزلی: چرا چیزی شده!!!؟
والیر: اون دختره هرزه جلوی چشمم بهم خیانت کرد جایی ندارم برم کیلید خونه رو ندارم خونه هستی بیام
لیزلی: خب راستش نه من دیگه اونجا نمیمونم
والیر: وا دختر پس کجا می مونی نکنه برگشتی ایران!
لیزلی: نبابا منظورم اون نبود خونه دوست پسرم می مونم
والیر: اها پس دوست پسر داری._.
لیزلی: هوم
والیر: میتونم بیام اونجا کیلید رو ازت بگیرم؟
لیزلی: اره میتونی پس منتظرم...
والیر: هوم ادرسو بفرست
لیزلی: باش خدافظ
والیر: هوم خدافظ...
ته ته: هومم اوم (درحال خوردن غذا) کی بود
لیزلی: والیر دوستم بود قبل اینکه بیام اینجا با اون زندگی میکردم یه روز بهم گفت دوست دختر داره و پیش اون می مونه منم گفتم باش الان که دوست دخترش خیانت کرده میگه میام کیلید خونه رو میگیرم
ازت
ته ته: پس با یه پسر زندگی میکردی
لیزلی: هوم ولی خیلی پسر خوبی بود اصلا چشش دنبالم نبود فقط به عنوان خواهر دوستم داشت
ته ته: تو چی
لیزلی: هااا من منم اونو مثل داداشم میدونم
ته ته: امیدوارم
لیزلی ویو:
صبحونه رو خوردیم و تیهونگ اومد لباسم رو بالا زد و یه بوس روی شکمم گذاشت و لبام رو بوسید
ته ته: مواظب خودتون باشید
لیزلی: مواظبیم توم مواظب باش
ته ته: خدافظ
لیزلی: هوم خدافظ
. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.
لایک❤♡
کامنت🤍♡
فالو💙♡
. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.
. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.
«صبح»
ته ته: اره ببین شبی مامانت نشی ها لوس شبی بابایی باش عزیزم
لیزلی ویو:
یااا این که هنوز داره با بچم حرف میزنه
لیزلی: یاااا چی میگی نخیر شبی بابات نشوو
آنی:(تق تق) ارباب صبحونه حاضره
ته ته: باش اومدیم... خوشگل بابا گشنته
لیزلی: یااا چقدر حرف میزنی مخ بچه رو بردی
لیزلی ویو:
رفتم و کار های لازم رو انجام دادم و اومدم بیرون تیهونگ کاراش رو انجام داد کتلو شلوار پوشید رفتیم
پایین نشستیم رو صندلی و مشغول خوردن بودیم که یهو گوشی من زنگ خورد... ها یعنی کیه؟
لیزلی: الو
والیر: الو سلام خوبی
لیزلی: عاااا والیر سلام ممنون تو چطوری
والیر: خوب نیستم
لیزلی: چرا چیزی شده!!!؟
والیر: اون دختره هرزه جلوی چشمم بهم خیانت کرد جایی ندارم برم کیلید خونه رو ندارم خونه هستی بیام
لیزلی: خب راستش نه من دیگه اونجا نمیمونم
والیر: وا دختر پس کجا می مونی نکنه برگشتی ایران!
لیزلی: نبابا منظورم اون نبود خونه دوست پسرم می مونم
والیر: اها پس دوست پسر داری._.
لیزلی: هوم
والیر: میتونم بیام اونجا کیلید رو ازت بگیرم؟
لیزلی: اره میتونی پس منتظرم...
والیر: هوم ادرسو بفرست
لیزلی: باش خدافظ
والیر: هوم خدافظ...
ته ته: هومم اوم (درحال خوردن غذا) کی بود
لیزلی: والیر دوستم بود قبل اینکه بیام اینجا با اون زندگی میکردم یه روز بهم گفت دوست دختر داره و پیش اون می مونه منم گفتم باش الان که دوست دخترش خیانت کرده میگه میام کیلید خونه رو میگیرم
ازت
ته ته: پس با یه پسر زندگی میکردی
لیزلی: هوم ولی خیلی پسر خوبی بود اصلا چشش دنبالم نبود فقط به عنوان خواهر دوستم داشت
ته ته: تو چی
لیزلی: هااا من منم اونو مثل داداشم میدونم
ته ته: امیدوارم
لیزلی ویو:
صبحونه رو خوردیم و تیهونگ اومد لباسم رو بالا زد و یه بوس روی شکمم گذاشت و لبام رو بوسید
ته ته: مواظب خودتون باشید
لیزلی: مواظبیم توم مواظب باش
ته ته: خدافظ
لیزلی: هوم خدافظ
. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.
لایک❤♡
کامنت🤍♡
فالو💙♡
. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.
۷۳.۳k
۱۵ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.