P6
دکتر:ایشون مبتلا به مریضی لیتل شده اند آقای کیم
تهیونگ:…هوم..راست میگی؟
دکتر:قطعا آقای کیم من همیشه به شما راست میگن
تهیونگ:برو بیرون…زود
دکتر:چشم
تهیونگ زنگ زد به پسرا کع بیان
تهیونگ:اااا پسرا رسیدین بیاین بیاین بشینین..گارسوننن
گارسون:بله آقای کیم؟
تهیونگ:ام ۷ تا قهوه ی تلخ
گارسون:چشم
تهیونک:ام بچه ها متوجه ی مریضیـ…
نامی:قطعا..چرا ندونیم
جیمی:ولی یع مشکل هست
یونگی:اووو چه مشکلی؟
جیمی:ما مجبوریم دیگه همه باهم زندگی کنیم و از یه بچه نوزاد نگه داری کنیممممم
جین:این خودش یه پا مشکله
تهیونگ:هی هی اروم باشین من درمورد مرضی لیتل خوندم اگه به دخترا بگیم ما ددیشونیم به حرفمون گوش میدن
جین:اوم خوبه تهیونگ
جهیوپ:باشه باشه ولی به بادیگاردا بگین که وسایل نوزاد بگیرن دیگه اینا لیتل شدن
تهیونک:الان من میگم برای پروانم بگیرن ولی از هرکدوم هفتا دیگه نمیخواد بگین به بادیگارداتون(ادمین جونزززز:هعی…ماهم اینقدر پول میخوایم خبببب)
پسرا:ممنون تهیونک داشمی
تهیونگ:باشه خواهش
کوکی:بچه ها اصلا رفتیم که چک کنیم عشقامون بیدار شدن یا نه؟
تهیونگ:اوووو شت بدو بریمممم
وقتی رسیدیم دیدیم که….
دلم سوخت ایششششش
یع مشتی دختر بچه نشستن کنار هم دارن انگار نوزادا بازی میکنن
برگامون ریخته بود
درسته لیتل ادمو تبدیل به یع بچه کوچولو میکنه ولی دیگه اینو انتظار نداشتیم
خب دیگه گم بشین میخوام بخوابم ساعت ۵ صبحه
تهیونگ:…هوم..راست میگی؟
دکتر:قطعا آقای کیم من همیشه به شما راست میگن
تهیونگ:برو بیرون…زود
دکتر:چشم
تهیونگ زنگ زد به پسرا کع بیان
تهیونگ:اااا پسرا رسیدین بیاین بیاین بشینین..گارسوننن
گارسون:بله آقای کیم؟
تهیونگ:ام ۷ تا قهوه ی تلخ
گارسون:چشم
تهیونک:ام بچه ها متوجه ی مریضیـ…
نامی:قطعا..چرا ندونیم
جیمی:ولی یع مشکل هست
یونگی:اووو چه مشکلی؟
جیمی:ما مجبوریم دیگه همه باهم زندگی کنیم و از یه بچه نوزاد نگه داری کنیممممم
جین:این خودش یه پا مشکله
تهیونگ:هی هی اروم باشین من درمورد مرضی لیتل خوندم اگه به دخترا بگیم ما ددیشونیم به حرفمون گوش میدن
جین:اوم خوبه تهیونگ
جهیوپ:باشه باشه ولی به بادیگاردا بگین که وسایل نوزاد بگیرن دیگه اینا لیتل شدن
تهیونک:الان من میگم برای پروانم بگیرن ولی از هرکدوم هفتا دیگه نمیخواد بگین به بادیگارداتون(ادمین جونزززز:هعی…ماهم اینقدر پول میخوایم خبببب)
پسرا:ممنون تهیونک داشمی
تهیونگ:باشه خواهش
کوکی:بچه ها اصلا رفتیم که چک کنیم عشقامون بیدار شدن یا نه؟
تهیونگ:اوووو شت بدو بریمممم
وقتی رسیدیم دیدیم که….
دلم سوخت ایششششش
یع مشتی دختر بچه نشستن کنار هم دارن انگار نوزادا بازی میکنن
برگامون ریخته بود
درسته لیتل ادمو تبدیل به یع بچه کوچولو میکنه ولی دیگه اینو انتظار نداشتیم
خب دیگه گم بشین میخوام بخوابم ساعت ۵ صبحه
۲.۴k
۰۹ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.