رویایی همانند کابوس پارت 44
#matin
ارسلان بدوناینکه جواب دست علیرضا رو بده رفت بیرون ولی من سریع دست علیرضا رو گرفتمگفتم=ممنون
اشکان= خوب تموم شد
متین=نظرتون چیه این موفقیت و جشن بگیریم شام خونه ما
علیرضا کیفشو برداشت گفت=به نظر منبیشتر شبیه یه شکسته
بعد خواست بره بیرون گفتم= یه برنده هیچوقت شکست نمیخوره
علیرضا بدون اینکه جواب بده رفت
اشکان= ولش کن کلا ادم عجیبیه ولی از تو عجیب تر نیست
متین= خوب شب میای دیگ
اشکان=باش
خدافزی کردیم رفتم بیرون
گوشیمو برداشتم زنگ زدم به بی بی گفتم که شب مهمون داریم
سوار ماشین شدم
ارسلان همینطور عصبانی نشسته بود به بیروننگاه میکرد
متین=ارسلان چته
ارسلان=چمه؟ چه نیازی بود با اونا شریکشیم؟
متین=خواست من نبود خواست داییه
ارسلان=میشه فقط یبار ک شده بهشنه بگی
متین=شده توامیبارم کهشده بهش اعتماد کنی
ارسلان=دیونه شدینهمتون
متین=هر جی میخوای فکر کناما ما اسمشو میزاریم استراتژی
ارسلان یه نیخشند زد گفت=استراتژی جالبه
#nika
توآشپزخونه مشغول گار کردنبودمکه بی بی اومد توگفت=خانبزرگزنگ زد گفت امروز یه مهمون داریم
متعجب نگاش کردم گفتم=کیه؟
بی بی =نمیدونم فکرکنم دوستش
نیشخند زدم گفتم=مگ اون رفیقمداره؟
بی بی=هیس دختر نشنوم دیگمتینپسرمقبلا اینطوری نبود نمیدونم بخاطر کی چی تو ایندوسالاینطوری تغییر کرد
به بیبی نگاه کردم بعد سرمو انداختمپایین....
#ادامه.داد......
"🍷رویـــایـــhamanandـیکـــابـــوس🍷"
آنچه خواهید دید:
+نمیدونی چقدر ذوق دارم
_دختره نقشه داره
+پسرمو ول کن
_گوشیم رو قطع میکردم
+بلاخره....بلاخره..قبول کرد فردا میرم محضر
_خاتووووون....خاتووووون
+متین اومد خبر داد فردا عقدشونه😅
ارسلان بدوناینکه جواب دست علیرضا رو بده رفت بیرون ولی من سریع دست علیرضا رو گرفتمگفتم=ممنون
اشکان= خوب تموم شد
متین=نظرتون چیه این موفقیت و جشن بگیریم شام خونه ما
علیرضا کیفشو برداشت گفت=به نظر منبیشتر شبیه یه شکسته
بعد خواست بره بیرون گفتم= یه برنده هیچوقت شکست نمیخوره
علیرضا بدون اینکه جواب بده رفت
اشکان= ولش کن کلا ادم عجیبیه ولی از تو عجیب تر نیست
متین= خوب شب میای دیگ
اشکان=باش
خدافزی کردیم رفتم بیرون
گوشیمو برداشتم زنگ زدم به بی بی گفتم که شب مهمون داریم
سوار ماشین شدم
ارسلان همینطور عصبانی نشسته بود به بیروننگاه میکرد
متین=ارسلان چته
ارسلان=چمه؟ چه نیازی بود با اونا شریکشیم؟
متین=خواست من نبود خواست داییه
ارسلان=میشه فقط یبار ک شده بهشنه بگی
متین=شده توامیبارم کهشده بهش اعتماد کنی
ارسلان=دیونه شدینهمتون
متین=هر جی میخوای فکر کناما ما اسمشو میزاریم استراتژی
ارسلان یه نیخشند زد گفت=استراتژی جالبه
#nika
توآشپزخونه مشغول گار کردنبودمکه بی بی اومد توگفت=خانبزرگزنگ زد گفت امروز یه مهمون داریم
متعجب نگاش کردم گفتم=کیه؟
بی بی =نمیدونم فکرکنم دوستش
نیشخند زدم گفتم=مگ اون رفیقمداره؟
بی بی=هیس دختر نشنوم دیگمتینپسرمقبلا اینطوری نبود نمیدونم بخاطر کی چی تو ایندوسالاینطوری تغییر کرد
به بیبی نگاه کردم بعد سرمو انداختمپایین....
#ادامه.داد......
"🍷رویـــایـــhamanandـیکـــابـــوس🍷"
آنچه خواهید دید:
+نمیدونی چقدر ذوق دارم
_دختره نقشه داره
+پسرمو ول کن
_گوشیم رو قطع میکردم
+بلاخره....بلاخره..قبول کرد فردا میرم محضر
_خاتووووون....خاتووووون
+متین اومد خبر داد فردا عقدشونه😅
۱۴.۲k
۲۴ مهر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۰۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.