روزي پيامر اسلام(ص) به خانة فاطمه(س) رفت، در حالي كه او د
روزي پيامر اسلام(ص) به خانة فاطمه(س) رفت، در حالي كه او در زير ديگي آتش افروخته بود تا براي اهل خانه غذايي آماده كند حسن و حسين كنار پدر در گوشه اي از خانه به خواب رفته بودند .
پيامبر اسلام(ص) نشست و با دخترش شروع به صحبت نمود، در حالي كه فاطمه خودش به زير ديگ، آتش مي افروخت در اين هنگام حسن(ع) از خواب برخاست و نزد پيامبر آمد و گفت «پدر! به من آب بده.
پيامبر دست حسن را گرفت و به سوي شتر شيرده رفت و با دست خود شير آن را دوشيد و داخل ظرفي ريخت و آن را آورد تا حسن بنوشد، در اين هنگام حسين بيدار شد و گفت «پدر به من آب بده.
پيامبر(ص) فرمود «پسرم، برادرت از تو بزرگتر است و قبل از تو از من آب خواسته است»، حسين(ع) گفت «مرا قبل از او آب بده.
پيامبر دست بر گردن او افكند و او را نوازش نمود و از او خواست تا برادرش شير بنوشد .
امّا، حسين قبول نمي كرد .
فاطمه (س) پس فرمود «پدرجان مثل اينكه حسن را بيشتر دوست داري؟
حضرت فرمود «نه چنين نيست، بلكه هر دو براي من يكسانند، امّا حسن زودتر از من آب خواست و من و تو و اين دو و علي (ع)در بهشت در يك منزل و يك درجه هستيم.
___________________________
موسوعة كلمات الإمام الحسين ع ص35 ح23
پيامبر اسلام(ص) نشست و با دخترش شروع به صحبت نمود، در حالي كه فاطمه خودش به زير ديگ، آتش مي افروخت در اين هنگام حسن(ع) از خواب برخاست و نزد پيامبر آمد و گفت «پدر! به من آب بده.
پيامبر دست حسن را گرفت و به سوي شتر شيرده رفت و با دست خود شير آن را دوشيد و داخل ظرفي ريخت و آن را آورد تا حسن بنوشد، در اين هنگام حسين بيدار شد و گفت «پدر به من آب بده.
پيامبر(ص) فرمود «پسرم، برادرت از تو بزرگتر است و قبل از تو از من آب خواسته است»، حسين(ع) گفت «مرا قبل از او آب بده.
پيامبر دست بر گردن او افكند و او را نوازش نمود و از او خواست تا برادرش شير بنوشد .
امّا، حسين قبول نمي كرد .
فاطمه (س) پس فرمود «پدرجان مثل اينكه حسن را بيشتر دوست داري؟
حضرت فرمود «نه چنين نيست، بلكه هر دو براي من يكسانند، امّا حسن زودتر از من آب خواست و من و تو و اين دو و علي (ع)در بهشت در يك منزل و يك درجه هستيم.
___________________________
موسوعة كلمات الإمام الحسين ع ص35 ح23
۲۷۱
۱۱ آبان ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.