"من اونی که فکر میکنی نیستم!"
"من اونی که فکر میکنی نیستم!"
Part 7
جین: اوه لیونا! خوبی؟کارا چطور پیش میره؟
لیونا: س..سلام رئیس کیم..یعنی چیز..جین..ممنون خوبم. عالی پیش میره
جین: خوبه..خب کارت داشتم..میخواستم بگم اگه وقت داری برای ناهار بریم بیرون؟
لیونا: عام..البته..کجا بریم؟
جین: من یه جای خوب میشناسم که با سلیقت جور جوره...وسایلتو جمع کن چند دقیق دیگه میریم...
لیونا: عومم..باشه..پس من برم وسایلمو جمع کنم
جین: اوک برو
از اتاق اومدم بیرون و نفس راحتی کشیدم...هوففففففف..چیزی نفهمیده
اگه میفهمید جرم میداد..
رفتم گوشیم و کیفمو برداشتم و به اتاق جین رفتم...
جین: بریم؟
لیونا: بریم
و باهم به سما رستوران راه افتادیم..
•وقتی رسیدن به رستوران•
لیونا: واووووو...اینجا فوق العادس!
جین: هومم خوشت اومد؟
لیونا: خوشم اومد؟؟عاشقش شدمممممم
جین: خب پس سلیقتو خیلی خوب میشناسم...
لیونا: اولین فرد تو زندگیم که سلیقمو فهمید
جین: واقعا اولین نفرم؟
لیونا: اوهوم
جین: چه جالب..خوب بیا اینجا بشینیم...
لیونا: ویو رو ببین!چقد قشنگه گادد
جین: خیلی زیباست..!
در همین حین گارسون اومد...
گارسون: سلام دوستان..چی میل دارید؟
جین: عومم من یه رامیون میخورم..لیونا تو چی؟
لیونا: من مرغ سوخاری میخورم..
گارسون: امر دیگه ای ندارید؟
جین: بی زحمت دوتا هم کوکاکولا برامون بیارید•دلم خواستتتتت•
گارسون: چشم...۲۰ دقیقه دیگه حاضر میشه..
جین: ممنون
و گارسون رفت...
جین: خب بگو از کارت راضی ای؟
لیونا: اره خیلی خوبه..
جین: خوبه...
خب موافقی یکم بیشتر باهم آشنا بشیم؟
لیونا: هوم..باوشه..اول تو شروع کن
جین: خب رنگ مورد علاقم صورتی و مشکیع..همه ی غذا هارو دوست دارم..دیگه...چیزی به ذهنم نمیرسه
لیونا: هومم خوبه..رنگ مورد علاقه ی منم مشکی و بنفشه..غذای مورد علاقم مرغ..
عام راستی یه سوال..البته اگه ناراحت نشی..
جین: بپرس
لیونا: عامم..تاحالا دوست دختر داشتی؟
جین: خب اره..همین الانشم دارم..ولی خب اون یه چند وقته رفته بوسان..
به خاطر همین یکم تنها شدم..
لیونا: اوه بازم ببخشید این سوالو پرسیدم..
جین: تو چی؟تاحالا دوست پسر داشتی؟
لیونا: .....
Part 7
جین: اوه لیونا! خوبی؟کارا چطور پیش میره؟
لیونا: س..سلام رئیس کیم..یعنی چیز..جین..ممنون خوبم. عالی پیش میره
جین: خوبه..خب کارت داشتم..میخواستم بگم اگه وقت داری برای ناهار بریم بیرون؟
لیونا: عام..البته..کجا بریم؟
جین: من یه جای خوب میشناسم که با سلیقت جور جوره...وسایلتو جمع کن چند دقیق دیگه میریم...
لیونا: عومم..باشه..پس من برم وسایلمو جمع کنم
جین: اوک برو
از اتاق اومدم بیرون و نفس راحتی کشیدم...هوففففففف..چیزی نفهمیده
اگه میفهمید جرم میداد..
رفتم گوشیم و کیفمو برداشتم و به اتاق جین رفتم...
جین: بریم؟
لیونا: بریم
و باهم به سما رستوران راه افتادیم..
•وقتی رسیدن به رستوران•
لیونا: واووووو...اینجا فوق العادس!
جین: هومم خوشت اومد؟
لیونا: خوشم اومد؟؟عاشقش شدمممممم
جین: خب پس سلیقتو خیلی خوب میشناسم...
لیونا: اولین فرد تو زندگیم که سلیقمو فهمید
جین: واقعا اولین نفرم؟
لیونا: اوهوم
جین: چه جالب..خوب بیا اینجا بشینیم...
لیونا: ویو رو ببین!چقد قشنگه گادد
جین: خیلی زیباست..!
در همین حین گارسون اومد...
گارسون: سلام دوستان..چی میل دارید؟
جین: عومم من یه رامیون میخورم..لیونا تو چی؟
لیونا: من مرغ سوخاری میخورم..
گارسون: امر دیگه ای ندارید؟
جین: بی زحمت دوتا هم کوکاکولا برامون بیارید•دلم خواستتتتت•
گارسون: چشم...۲۰ دقیقه دیگه حاضر میشه..
جین: ممنون
و گارسون رفت...
جین: خب بگو از کارت راضی ای؟
لیونا: اره خیلی خوبه..
جین: خوبه...
خب موافقی یکم بیشتر باهم آشنا بشیم؟
لیونا: هوم..باوشه..اول تو شروع کن
جین: خب رنگ مورد علاقم صورتی و مشکیع..همه ی غذا هارو دوست دارم..دیگه...چیزی به ذهنم نمیرسه
لیونا: هومم خوبه..رنگ مورد علاقه ی منم مشکی و بنفشه..غذای مورد علاقم مرغ..
عام راستی یه سوال..البته اگه ناراحت نشی..
جین: بپرس
لیونا: عامم..تاحالا دوست دختر داشتی؟
جین: خب اره..همین الانشم دارم..ولی خب اون یه چند وقته رفته بوسان..
به خاطر همین یکم تنها شدم..
لیونا: اوه بازم ببخشید این سوالو پرسیدم..
جین: تو چی؟تاحالا دوست پسر داشتی؟
لیونا: .....
۱۱.۷k
۰۳ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.