رمان عشق سیاه و سفید...~part:44
یکی از دخترا: عح دوست دخترش این دخترس... واقعا میتونم بگم خوش به حالش که دوست دختر کیونگه....
یکی دیگه از دخترا: اره واقعا چقدر بهم میان...
کیونگ: ایشون بانویه جذاب من هستن
کیونگ: خوب حالا میتونید پارتی رو ادامه بدین....
(پارتی شروع میشه اهنگ پلی میشه و همه دوباره شروع میکنن به رقصیدن....)
(ولی یچی این وسط گیرع... ا/ت کل حرف های کیونگو شنیده بود دستشو گذاشته بود رو قلبش نفسش نمیومد همش گریه هاش تیکه تیکه میشد....)
(تویپارتی چی میگذشت؟! یکی از پسرای پارتی میره پیش کیونگ که در حال حرف زدن با لیساست...)
(اسم پسره... جیمیه دوست صمیمی کیونگه از راهنمایی باهمن ولی اللن مدرسشون جدا شده و جیمی یه جایه دیگه درس میخونه...)
جیمی: هی کیونگ
کیونگ: هی سلام چطوری رفیق؟!(لبخند)
جیمی: خوبم تو چطوری؟!(لبخند)
کیونگ: همم خوبم...
جیمی: کیونگ!
کیونگ: هم؟!
جیمی: یه لحظه بیا بریم اونور تر...
کیونگ: باشه!(تعجب کرده)
(میرن یه جای خلوت تر...)
کیونگ: خب... چیکارم داری؟!
جیمی: یه ندیمه داری که از همه پذیرایی میکنه..!
کیونگ: خو؟!
جیمی:همیشه اینجوری ندیمه های کیوت سکسی استخدام میکنی؟!(پوزخند)
کیونگ: چی میگی مرتیکه؟!(دندوناشو فشار داده روی هم و عصبانیه)
جیمی: چیزی نگفتم که عصبانی نشو راستشو بگو لامصب خیلی خوبه باهاش چیکارا کردی شیطون؟! اخه نمیشع تو از این دختر خوشگلع بگذری....!!!
کیونگ:داری چی میگی؟! هان؟!(عصبانی ولی داد نمیزنه تا بقیه متوجه نشن...)
.. ★
.. ★
.. ★
یکی دیگه از دخترا: اره واقعا چقدر بهم میان...
کیونگ: ایشون بانویه جذاب من هستن
کیونگ: خوب حالا میتونید پارتی رو ادامه بدین....
(پارتی شروع میشه اهنگ پلی میشه و همه دوباره شروع میکنن به رقصیدن....)
(ولی یچی این وسط گیرع... ا/ت کل حرف های کیونگو شنیده بود دستشو گذاشته بود رو قلبش نفسش نمیومد همش گریه هاش تیکه تیکه میشد....)
(تویپارتی چی میگذشت؟! یکی از پسرای پارتی میره پیش کیونگ که در حال حرف زدن با لیساست...)
(اسم پسره... جیمیه دوست صمیمی کیونگه از راهنمایی باهمن ولی اللن مدرسشون جدا شده و جیمی یه جایه دیگه درس میخونه...)
جیمی: هی کیونگ
کیونگ: هی سلام چطوری رفیق؟!(لبخند)
جیمی: خوبم تو چطوری؟!(لبخند)
کیونگ: همم خوبم...
جیمی: کیونگ!
کیونگ: هم؟!
جیمی: یه لحظه بیا بریم اونور تر...
کیونگ: باشه!(تعجب کرده)
(میرن یه جای خلوت تر...)
کیونگ: خب... چیکارم داری؟!
جیمی: یه ندیمه داری که از همه پذیرایی میکنه..!
کیونگ: خو؟!
جیمی:همیشه اینجوری ندیمه های کیوت سکسی استخدام میکنی؟!(پوزخند)
کیونگ: چی میگی مرتیکه؟!(دندوناشو فشار داده روی هم و عصبانیه)
جیمی: چیزی نگفتم که عصبانی نشو راستشو بگو لامصب خیلی خوبه باهاش چیکارا کردی شیطون؟! اخه نمیشع تو از این دختر خوشگلع بگذری....!!!
کیونگ:داری چی میگی؟! هان؟!(عصبانی ولی داد نمیزنه تا بقیه متوجه نشن...)
.. ★
.. ★
.. ★
۹.۶k
۰۴ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.