فیک کوک «پسر دایی»
فیک کوک «پسر دایی»
پارت 1
.
.
ات ویو:
صبح با صدای مامانم از خواب بیدار شدم که میگفت
&ات پاشو داییت اینا دارن میان(داشت با مشت ات رو میزد)
_مامان جان من نزن بیدار شدم. گفتی دایی اینا دارن میان؟
&اره
_با کوک؟
&اره. دلت براش تنگ شده؟
_خب؟! امممم. نمیدونم
&ای کلک عاشقشی؟
_نه مامان من عاشق اون باشم؟ چرت و پرت میگی هااااااا.
&اوکی پاشو حاضر شو
_مگه ساعت چنده؟
&جنابعالی خیلی دیر بیدار شدی ساعت 4 اونا ساعت 6 میان.
_چی؟!
&بعله پاشو
پاشدم رفتم کارامو کردم و نهار خوردم و یه دوش 40 مینی گرفتم و یه ارایش لایت کردم و موهای بلندم رو که تا زیر باسنم بود رو شونه کردم و ساعت 5. نیم بود یه لباس خیلی شیک پوشیدمو (عکسشو میزارم)
اخرین نگاه رو تو اینه به خودم کردم دیدم صدا در میاد....
.
.
ممنون میشم اگه حمایت کنین🦋🤗
پارت 1
.
.
ات ویو:
صبح با صدای مامانم از خواب بیدار شدم که میگفت
&ات پاشو داییت اینا دارن میان(داشت با مشت ات رو میزد)
_مامان جان من نزن بیدار شدم. گفتی دایی اینا دارن میان؟
&اره
_با کوک؟
&اره. دلت براش تنگ شده؟
_خب؟! امممم. نمیدونم
&ای کلک عاشقشی؟
_نه مامان من عاشق اون باشم؟ چرت و پرت میگی هااااااا.
&اوکی پاشو حاضر شو
_مگه ساعت چنده؟
&جنابعالی خیلی دیر بیدار شدی ساعت 4 اونا ساعت 6 میان.
_چی؟!
&بعله پاشو
پاشدم رفتم کارامو کردم و نهار خوردم و یه دوش 40 مینی گرفتم و یه ارایش لایت کردم و موهای بلندم رو که تا زیر باسنم بود رو شونه کردم و ساعت 5. نیم بود یه لباس خیلی شیک پوشیدمو (عکسشو میزارم)
اخرین نگاه رو تو اینه به خودم کردم دیدم صدا در میاد....
.
.
ممنون میشم اگه حمایت کنین🦋🤗
۶.۲k
۲۴ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.