عشق یهوییpart 2
بعد از خواب بیدارشدم وایی چقدر تانیا کیوت خوابیده بود وایی.
*تهیونگ ویو*
اروم چشمام رو باز کردم دیدم ا/ت بیداره وداره به تانیا نگاه میکنه
تهیونگ:ا/ت بیداری
ا/ت:اره تو کی بیدارشدی
تهیونگ: همین الان
ا/ت:پس برم به خدمتکارها بگم یه غذا درست کنن.
تهیونگ: اره باهم بریم
ا/ت: اول لباس هامون رو باید عوض کنیم
*ا/ت ویو*
لباس هامو عوض کردم بعد رفتم پایین ۱ دقیقه بعد تهیونگ هم اومد.
ا/ت:اومدی
تهیونگ:اره
(دوستان شرمنده حواسم نبود تانیا رو توی پارت ۱ قبلی نوشتم۱ساله ۲ سالشه)
تانیا اومد پایین گفت:مامان گشنمه
ا/ت:باشه مامان
*ا/ت ویو*
تانیا اومد جلو منم رفتم تانیا رو بغل کردم گذاشتم روصندلی
تهیونگ:میگم امروز مامان بابای تو ومامان بابا من رو دعوت کنیم؟
ا/ت: اوهوم باشه واسه چی
تهیونگ:همینطوری
ا/ت: باشه
*پایان*
موندین تو خماری😆
*تهیونگ ویو*
اروم چشمام رو باز کردم دیدم ا/ت بیداره وداره به تانیا نگاه میکنه
تهیونگ:ا/ت بیداری
ا/ت:اره تو کی بیدارشدی
تهیونگ: همین الان
ا/ت:پس برم به خدمتکارها بگم یه غذا درست کنن.
تهیونگ: اره باهم بریم
ا/ت: اول لباس هامون رو باید عوض کنیم
*ا/ت ویو*
لباس هامو عوض کردم بعد رفتم پایین ۱ دقیقه بعد تهیونگ هم اومد.
ا/ت:اومدی
تهیونگ:اره
(دوستان شرمنده حواسم نبود تانیا رو توی پارت ۱ قبلی نوشتم۱ساله ۲ سالشه)
تانیا اومد پایین گفت:مامان گشنمه
ا/ت:باشه مامان
*ا/ت ویو*
تانیا اومد جلو منم رفتم تانیا رو بغل کردم گذاشتم روصندلی
تهیونگ:میگم امروز مامان بابای تو ومامان بابا من رو دعوت کنیم؟
ا/ت: اوهوم باشه واسه چی
تهیونگ:همینطوری
ا/ت: باشه
*پایان*
موندین تو خماری😆
۱۰۴.۹k
۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.