کوئین مافیا پارت21
داشتیم حرف میزدیم که یه مردو زن با یه دختر رفتن پیش بابام و عمو وودوک
سوجون: اون یونا نیس
سوآ: اووو چقد خوب دخترا رو میشناسی
سوجون: نه ببا اخه خب اون یوناعه دیگه چی بگم
نامجون: هنوز بس نکردید
هانا: کلا اینجورین
هانا: خاک تو سرع اسکلتون کنن
سوآ: به عشقه من فحش نده
هانا: این تو نبودی که تا چند ساعت پیش پیش من داشتی عر میزدی که سوجون باهات قهره
سوجون: اخه میخواس یه لباس خیلی باز بگیره منم دوس نداشتم عشقمو همه نگا کنن واس همین دعوامون شد گفتم بخرش اما فقط پیش خودم بپوش قبول نکرد
هانا: پس زود خرش کردی نه
سوآ: خر عمته
هانا: عمم مامانه خودته(هانا دختر دایی شوگا و سوآعه)
شوگا: شت خواهرم گند زدی
کوک: فقط دوس پسر هانا خوشبحالشه
سوهو: این گند اخلاق، واس چی؟
کوک: چون بی اینکه بهش بگه لباس باز نپوش هانا خودش بدش میاد نمیپوشه، نیاز نیس همیشه نگرانش باشه چون خودش از پس خودش برمیاد
سوجون: دقیقا، اینو خوب اومدی
هانا: من همچیم تکه
نامجون: اونکه شکی درش نیس
بعد بابام و عمو وودوک به منو نامجون و کوک علامت دادن که بریم پیششون
کوک: پاشید بریم کارمون دارن، باهم بلند شدیم رفتیم پیشه بابااینا
نامی کوک هانا: سلام، تعظیم میکنن
وودوک: خب بچه ها شاید شما کیوجین رو ندیده باشین
جون کی: کیوجین دوست بچگی ماعه
نامی کوک هانا:خوشبختیم
کیوجین: فک نمیکردم بچه هاتون انقد خوشگل و جذاب باشن، این یوناس دخترم
یونا: عه هانا توهم اومدی
هانا: ارع ولی فک نمیکزدم توعم اینجا باشی
کیوجین: همو میشناسین؟
یونا: بابا یه دختر بود کع گفتم تو هواپیما باهاش اشنا شدم گفتم تو دانشگاه از دست اون قلدره نجاتم داده لون هانا بود
جون کی: قلدر؟
وودوک: هانا تخصصش اینه فقط قلدرارو ادب کنه، قربونت بشم خوشگلم
جون کی: بچع ها شما برید بشینید ما باهم کار داریم
نامی: خانم یونا بیا بریم سر میزما بچه هاهم هستن
یونا: اولا راحت باش به اسم صدام بزن باشه بریم
باهم رفتیم سر میز
یونا: سلام
بچه ها: سلام، نشستیم
سوآ: یونا فک نمیکردم پدرت مافیا باشه
یونا: مافیاس ولی من بدم میاد
شوگا: واس چی مافیا بودن عالیه
هانا: دقیقا
یونا: خب چون من از ادم کشتن بدم میاد ولی اگه مافیا باشی همیشه دستت به خون خیلیا الودس
کوک: حالا جالب اینجاس این دیوونه(اشاره به هانا) از بچگی عاشق همینا بود الان بدترم شده عشقه خون و اسلحه داره
نامی: راس میگه یبار دید که بابا اینا یکیو کشتن چنان ذوقی کرد که نگو 5سالش بود رف گفت به منم یاد بدید بعد وقتی بابا اینا رفتن به بادیگاردا بگن بیاین جنازه رو جمع کنین اگه منو کوک نمیرسیدیم خونشو خورده بود
همه:(🤣)
هانا: مرض
سوآ: هانا تو چرا اینجوری؟
هانا: چجوریم
سوهو: با بقیه دخترا فرق داری 1،از لباسای باز و کوتاه خوشت نمیاد، 2،عاشق خون و اسلحه ای3،عشقه دعوا داری بقیه دخترا ارایش میکنن عینه چی ولی تو حتی یه رژ هم نمیزنی
فیلیکس: خواهرم تکه
هیونجین: راس میگی، شوگاهم اینطوریع عاشق خون و اسلحه و ادم کشی و ایناس
نامی: این دو نفر احساس ندارن اصن
شوگا: باعث افتخاره😌
هانا: ممنون از تعریفت😏
هانا:حوصلم سر رفته، کاش مینهو الان اژنجا بود
فیلیکس:یه روزه مارو به مینهو فروختی؟ 🥺
هانا: یاااا جوجه ی من من تورو با دنیا عوض نمیکنم اینجوری خودتو کیوت نکن
جیمین: اونوقت ماچی؟ 🥺
هانا: توکه موچی خوشمزه خودمی به هیشکی نمیدمت
ته: اهم ماهم شلغم
هانا: شاید؟
ته: مرضضضض
هانا: دردد
ته: بیشعور
هانا: عوضی
ته: نفهم
هانا: حضرت سلیمان نیستم زبون حیوونارو بفهمم
نامی: بسه ترو خدا دیگه بچه نیستین ابرو برامون نذاشتین
هانا ته: اوکی
سوجون: اون یونا نیس
سوآ: اووو چقد خوب دخترا رو میشناسی
سوجون: نه ببا اخه خب اون یوناعه دیگه چی بگم
نامجون: هنوز بس نکردید
هانا: کلا اینجورین
هانا: خاک تو سرع اسکلتون کنن
سوآ: به عشقه من فحش نده
هانا: این تو نبودی که تا چند ساعت پیش پیش من داشتی عر میزدی که سوجون باهات قهره
سوجون: اخه میخواس یه لباس خیلی باز بگیره منم دوس نداشتم عشقمو همه نگا کنن واس همین دعوامون شد گفتم بخرش اما فقط پیش خودم بپوش قبول نکرد
هانا: پس زود خرش کردی نه
سوآ: خر عمته
هانا: عمم مامانه خودته(هانا دختر دایی شوگا و سوآعه)
شوگا: شت خواهرم گند زدی
کوک: فقط دوس پسر هانا خوشبحالشه
سوهو: این گند اخلاق، واس چی؟
کوک: چون بی اینکه بهش بگه لباس باز نپوش هانا خودش بدش میاد نمیپوشه، نیاز نیس همیشه نگرانش باشه چون خودش از پس خودش برمیاد
سوجون: دقیقا، اینو خوب اومدی
هانا: من همچیم تکه
نامجون: اونکه شکی درش نیس
بعد بابام و عمو وودوک به منو نامجون و کوک علامت دادن که بریم پیششون
کوک: پاشید بریم کارمون دارن، باهم بلند شدیم رفتیم پیشه بابااینا
نامی کوک هانا: سلام، تعظیم میکنن
وودوک: خب بچه ها شاید شما کیوجین رو ندیده باشین
جون کی: کیوجین دوست بچگی ماعه
نامی کوک هانا:خوشبختیم
کیوجین: فک نمیکردم بچه هاتون انقد خوشگل و جذاب باشن، این یوناس دخترم
یونا: عه هانا توهم اومدی
هانا: ارع ولی فک نمیکزدم توعم اینجا باشی
کیوجین: همو میشناسین؟
یونا: بابا یه دختر بود کع گفتم تو هواپیما باهاش اشنا شدم گفتم تو دانشگاه از دست اون قلدره نجاتم داده لون هانا بود
جون کی: قلدر؟
وودوک: هانا تخصصش اینه فقط قلدرارو ادب کنه، قربونت بشم خوشگلم
جون کی: بچع ها شما برید بشینید ما باهم کار داریم
نامی: خانم یونا بیا بریم سر میزما بچه هاهم هستن
یونا: اولا راحت باش به اسم صدام بزن باشه بریم
باهم رفتیم سر میز
یونا: سلام
بچه ها: سلام، نشستیم
سوآ: یونا فک نمیکردم پدرت مافیا باشه
یونا: مافیاس ولی من بدم میاد
شوگا: واس چی مافیا بودن عالیه
هانا: دقیقا
یونا: خب چون من از ادم کشتن بدم میاد ولی اگه مافیا باشی همیشه دستت به خون خیلیا الودس
کوک: حالا جالب اینجاس این دیوونه(اشاره به هانا) از بچگی عاشق همینا بود الان بدترم شده عشقه خون و اسلحه داره
نامی: راس میگه یبار دید که بابا اینا یکیو کشتن چنان ذوقی کرد که نگو 5سالش بود رف گفت به منم یاد بدید بعد وقتی بابا اینا رفتن به بادیگاردا بگن بیاین جنازه رو جمع کنین اگه منو کوک نمیرسیدیم خونشو خورده بود
همه:(🤣)
هانا: مرض
سوآ: هانا تو چرا اینجوری؟
هانا: چجوریم
سوهو: با بقیه دخترا فرق داری 1،از لباسای باز و کوتاه خوشت نمیاد، 2،عاشق خون و اسلحه ای3،عشقه دعوا داری بقیه دخترا ارایش میکنن عینه چی ولی تو حتی یه رژ هم نمیزنی
فیلیکس: خواهرم تکه
هیونجین: راس میگی، شوگاهم اینطوریع عاشق خون و اسلحه و ادم کشی و ایناس
نامی: این دو نفر احساس ندارن اصن
شوگا: باعث افتخاره😌
هانا: ممنون از تعریفت😏
هانا:حوصلم سر رفته، کاش مینهو الان اژنجا بود
فیلیکس:یه روزه مارو به مینهو فروختی؟ 🥺
هانا: یاااا جوجه ی من من تورو با دنیا عوض نمیکنم اینجوری خودتو کیوت نکن
جیمین: اونوقت ماچی؟ 🥺
هانا: توکه موچی خوشمزه خودمی به هیشکی نمیدمت
ته: اهم ماهم شلغم
هانا: شاید؟
ته: مرضضضض
هانا: دردد
ته: بیشعور
هانا: عوضی
ته: نفهم
هانا: حضرت سلیمان نیستم زبون حیوونارو بفهمم
نامی: بسه ترو خدا دیگه بچه نیستین ابرو برامون نذاشتین
هانا ته: اوکی
۱۴.۱k
۱۵ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.