bloody revenge
part ¹⁴
سرمو به دستام تکیه دادم
که زنگو زدن دیا درو باز کرد جیا بود مدل قبلیم
جیا: سلام رئیس
ته: تو که استعفا دادی چرا الان اینجایی
جیا: نمیتونستم هر روز شما رو ببینم من دوستو....
دیا درو کوفت توصورتش
یجی: این چه کاریه
دیا: ارباب گفتن وقتی دستشونو تکون میدن درو محکم ببندم هر سریم این دخنره بوده موند چطور دماغش سالمه
تهیون: من قبول میکنم ته
هانول: تو خیلی فشار روانیه زیادی رو تحمل میکنی
دستمو برای دیا تکون دادم که نشونشون بده کجا میخوابن
صبح روز بعد
ویوی کوک
با دل درد زیاد بیدار شدم و رفتم پایین که تهیونگ شی بیدار بود زیر چشماش گود افتاده بود و با قهوه به زور خودشو بیدار نگه داشته بود که بقیه هم پشت سر من بیدار شدن ولی چون ساعت ۷ بود ندیمه ها خواب بودن
یجی: تو هنوز بیداری
ته: اره
هانول: بگیر بتمرگ
ته: بلخره تموم شد اخیش دیگه تا دو هفته بیکارم یسسسسسس ولی امروز عکس برداریه من امادم تهیون
تهیون: الان میام
ته: عه اینم که بیدار شده
یحی: اون از ما زود تر بیدار شده
هانول: خوبی دلت درد نمیکنه که
کوک: چرا دلم درد میکنه خیلی زیاد
دیا؛ عادیه تو دیشب افتضاح حالت بد بود
تهیون: کوک تو قدت از ما بلند تره بیا زیر چشم این دراز کرم پودر بزن
رفتم پایین و کرم پودر رو از تهیون گرفتم
ته: اخه خواهر من این چه کاریه
یجی: من قدرم ۱۶۹ می باشد هانول ۱۷۰ و تهیون ۱۷۱ ولی کوک ۱۸۴ قدش
ته: من فکر کنم ۲ مترو ۱۴ سانتم
کوک: چقدر؟ دومتر یا پشمائیل مقدس و بی زحمت یکم خم شو من قدم نمیرسه به صورتت
خم شد داشتم کرم پودر میزدم که تهیون هلم داد و افتادم تو بغل ته شی و لبامون ثانیه ای به هم خودر
تهیون: شهرو چراغون کنید ستاره بارون کند شایدو شورو شوغه لیلیو مجنون کنید لیلیلیلیلیلی
یجی: نینای نای نینای نای نینای نای
هانول: دیا بیا تانگوبریم و تو نقش
اجوما: ول کنید بابا اینا هنو تو شکن
میا: دلقکا اینا هنوز زوده براشون زود ایناها نگا این ۱۶ سالشه هنو کوچولوعه
هانول: تو خوبی دوبرابرش سن داری
جک: وایسا الان برای هیونگاش میفرستم
از تو بغلش در اومدم
ته: تهیون اگه من امروز شوهرت میدم
تهیون: من گوه خوردم ببخشید من شوهر نمیخوام
کوک: خوبه حالا که نشستی کارم راحت تره
کارمو انجام دادم
☆ دو سال بعد ☆
جیمین: کوک بدو الان ته هیونگ میاد
کوک: اومد خیلز حالم خرابه جیمی
سه بوم: هوی کوک حالا قراره بعد از دو سال پدرو ماردتو ببینی
کوک: اخه خیلی زندگیم با اونا خراب بوده
ته: من حوصله جیا رو ندارم بندازینش بیرون..... کوک بپر برم حوصله ی جرو بحث های تهیونو ندارم
رفتم تو ماشین رو صندله عقب نشستم و کتابامو پهن کردم رو صندلیه عقب و شروع به حل کردن تکالیفم کردم که ته هیونگم اومد
ته:......
سرمو به دستام تکیه دادم
که زنگو زدن دیا درو باز کرد جیا بود مدل قبلیم
جیا: سلام رئیس
ته: تو که استعفا دادی چرا الان اینجایی
جیا: نمیتونستم هر روز شما رو ببینم من دوستو....
دیا درو کوفت توصورتش
یجی: این چه کاریه
دیا: ارباب گفتن وقتی دستشونو تکون میدن درو محکم ببندم هر سریم این دخنره بوده موند چطور دماغش سالمه
تهیون: من قبول میکنم ته
هانول: تو خیلی فشار روانیه زیادی رو تحمل میکنی
دستمو برای دیا تکون دادم که نشونشون بده کجا میخوابن
صبح روز بعد
ویوی کوک
با دل درد زیاد بیدار شدم و رفتم پایین که تهیونگ شی بیدار بود زیر چشماش گود افتاده بود و با قهوه به زور خودشو بیدار نگه داشته بود که بقیه هم پشت سر من بیدار شدن ولی چون ساعت ۷ بود ندیمه ها خواب بودن
یجی: تو هنوز بیداری
ته: اره
هانول: بگیر بتمرگ
ته: بلخره تموم شد اخیش دیگه تا دو هفته بیکارم یسسسسسس ولی امروز عکس برداریه من امادم تهیون
تهیون: الان میام
ته: عه اینم که بیدار شده
یحی: اون از ما زود تر بیدار شده
هانول: خوبی دلت درد نمیکنه که
کوک: چرا دلم درد میکنه خیلی زیاد
دیا؛ عادیه تو دیشب افتضاح حالت بد بود
تهیون: کوک تو قدت از ما بلند تره بیا زیر چشم این دراز کرم پودر بزن
رفتم پایین و کرم پودر رو از تهیون گرفتم
ته: اخه خواهر من این چه کاریه
یجی: من قدرم ۱۶۹ می باشد هانول ۱۷۰ و تهیون ۱۷۱ ولی کوک ۱۸۴ قدش
ته: من فکر کنم ۲ مترو ۱۴ سانتم
کوک: چقدر؟ دومتر یا پشمائیل مقدس و بی زحمت یکم خم شو من قدم نمیرسه به صورتت
خم شد داشتم کرم پودر میزدم که تهیون هلم داد و افتادم تو بغل ته شی و لبامون ثانیه ای به هم خودر
تهیون: شهرو چراغون کنید ستاره بارون کند شایدو شورو شوغه لیلیو مجنون کنید لیلیلیلیلیلی
یجی: نینای نای نینای نای نینای نای
هانول: دیا بیا تانگوبریم و تو نقش
اجوما: ول کنید بابا اینا هنو تو شکن
میا: دلقکا اینا هنوز زوده براشون زود ایناها نگا این ۱۶ سالشه هنو کوچولوعه
هانول: تو خوبی دوبرابرش سن داری
جک: وایسا الان برای هیونگاش میفرستم
از تو بغلش در اومدم
ته: تهیون اگه من امروز شوهرت میدم
تهیون: من گوه خوردم ببخشید من شوهر نمیخوام
کوک: خوبه حالا که نشستی کارم راحت تره
کارمو انجام دادم
☆ دو سال بعد ☆
جیمین: کوک بدو الان ته هیونگ میاد
کوک: اومد خیلز حالم خرابه جیمی
سه بوم: هوی کوک حالا قراره بعد از دو سال پدرو ماردتو ببینی
کوک: اخه خیلی زندگیم با اونا خراب بوده
ته: من حوصله جیا رو ندارم بندازینش بیرون..... کوک بپر برم حوصله ی جرو بحث های تهیونو ندارم
رفتم تو ماشین رو صندله عقب نشستم و کتابامو پهن کردم رو صندلیه عقب و شروع به حل کردن تکالیفم کردم که ته هیونگم اومد
ته:......
۴.۶k
۱۲ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.