سرنوشت عجیب من
پارت ۱۵
م ا.ت:فردا مرخصت میکنن
ا.ت:جدا انقدر زود
م ا.ت: دکتر گفت فقط نیازه دوسه بار باندتو عوض کنم با یه چندتا قرص که گفت باید هر هفت ساعت یه بار باید بخوری
ا.ت:عاها
تهیونگ: ا.ت میتونم شمارتو داشته باشم
چی؟یه نگاه یه مامانم کردم با چشماش بهم میگفت قبول کن
ا.ت:ها؟البته
ا.ت:بزن(______)
تهیونگ: ممنون
ا.ت:هوم میبینمت
تهیونگ:فعلا مراقب خودت باش
ا.ت:ممنونم
تهیونگ رفت سمت مامانم یه تعظیم کرد که مامانمم متقابلا اینکارو کرد
م ا.ت: ممنونم اقای کیم اگه بخاطره شما نبود الان جگر گوشم کنارم نبود
تهیونگ: تا کی میخواین رسمی صحبت کنین؟
م ا.ت:بله؟
تهیونگ: میتونید با من راحت باشین
م ا.ت:ممنون
تهیونگ: در ضمن ا.ت دختر قوی ایه
م ا.ت:بازم ممنون
تهیونگ:فعلا
تهیونگ رفت
بعد چند مین یئون اومد
یئون:ا.ت حالت خوبه
ا.ت:اوهوم
یئون:داشتی سکتم میدادی
ا.ت:تو از کجا فهمیدی
یئون:خاله بهم خبر داد
یئون:هی چرا دم در پره خبر نگار بود؟
ا.ت:هی.هیچی
یئون:هی قرار بود چیزیو از هم پنهون نکنیم
ا.ت:تهیونگ اینجا بود
یئون:چیی؟
ا.ت:اروم باش اگه اون نبود منم نبودم
یئون:یعنی چی؟
ا.ت:اون نجاتم داد
یئون:بیا اینم دومین بار هنوزم مخالفشونی
ا.ت:ربطی نداره
یئون:ولی بازم نتونستم ببینمش
یئون:هرچی الان جایی نشستم که قبل من تهیونگ نشسته بود وایی دارم دیوونه میشم متوجه شدم یه بوی خوبی میاد نگو بوی تهیونگ
ا.ت:بوی تهیونگ؟یجوی میگی انگاره گلابه
زد به بازوم
یئون:ببینم چی گفت بهت؟
ا.ت:ش.شمارمو گرفت
یئون:چییی؟اون شمارتو گرفت؟وایی ا.ت دارم دیونه میشم الان متوجهی تهیونگ شمارتو داره
ا.ت: خب که چی؟
یئون:دختر یعنی میخواد باهات در ارتباط باشه از اون مهم تر ارمیا سرت میریزن
ا.ت:ارمیا اونا کین؟
یئون:هیچی اسم فندوم بی تی اسه
یئون:اصن باورم نمیشه اون عاشقت شده
ا.ت:چرت و پرت نگو
یئون:چرت و پرت نمیگم اگه نشده بود که شمارتو نمیگرفت چرا بخواد با هیترش در ارتباط باشه
ا.ت:چمیدونم شاید شاید باهام کاری داشته
یئون:چه کاری جز وقت گذروندن میخواد داشته باشه
ا.ت:به هرحال همچین قصدی نداره
یئون:حالا
یئون:هی ا.ت میتونی جونگ کوکو برام جور کنی؟
ا.ت:یجوری میگی انگار من تو خونشون زندگی میکنم من قیافه جونگ کوکو ندیدم چه برسه به اینکه بخوام برات جورش کنم
یئون:___
یئون:کی مرخص میشی
ا.ت:فردا
یئون:الان سرت خوبه؟
ا.ت:اوهوم
پرش زمانی*
م ا.ت:ا.ت؟ا.ت بیدار شو باید بریم
اروم چشامو باز کردم
م ا.ت:پاشو صبح شده
یه قوضی به کمرم دادم
ا.ت: شاعت چنده؟
م ا.ت:8صبحه
ا.ت:فکر کنم مدرسم دیر شده
م ا.ت:امروز استراحت کن اجازتو میگیرم
ا.ت:مرسی
با کمک مامانم از رو تخت بلند شدم همراه هم از بیرستان زدیم بیرون سوار ماشین شدیمو حرکت کردیم
ا.ت:ماشینه جدیده؟
م ا.ت:اوهوم
ا.ت:مبارکه
م ا.ت:مرسی عزیزم
م ا.ت:فردا مرخصت میکنن
ا.ت:جدا انقدر زود
م ا.ت: دکتر گفت فقط نیازه دوسه بار باندتو عوض کنم با یه چندتا قرص که گفت باید هر هفت ساعت یه بار باید بخوری
ا.ت:عاها
تهیونگ: ا.ت میتونم شمارتو داشته باشم
چی؟یه نگاه یه مامانم کردم با چشماش بهم میگفت قبول کن
ا.ت:ها؟البته
ا.ت:بزن(______)
تهیونگ: ممنون
ا.ت:هوم میبینمت
تهیونگ:فعلا مراقب خودت باش
ا.ت:ممنونم
تهیونگ رفت سمت مامانم یه تعظیم کرد که مامانمم متقابلا اینکارو کرد
م ا.ت: ممنونم اقای کیم اگه بخاطره شما نبود الان جگر گوشم کنارم نبود
تهیونگ: تا کی میخواین رسمی صحبت کنین؟
م ا.ت:بله؟
تهیونگ: میتونید با من راحت باشین
م ا.ت:ممنون
تهیونگ: در ضمن ا.ت دختر قوی ایه
م ا.ت:بازم ممنون
تهیونگ:فعلا
تهیونگ رفت
بعد چند مین یئون اومد
یئون:ا.ت حالت خوبه
ا.ت:اوهوم
یئون:داشتی سکتم میدادی
ا.ت:تو از کجا فهمیدی
یئون:خاله بهم خبر داد
یئون:هی چرا دم در پره خبر نگار بود؟
ا.ت:هی.هیچی
یئون:هی قرار بود چیزیو از هم پنهون نکنیم
ا.ت:تهیونگ اینجا بود
یئون:چیی؟
ا.ت:اروم باش اگه اون نبود منم نبودم
یئون:یعنی چی؟
ا.ت:اون نجاتم داد
یئون:بیا اینم دومین بار هنوزم مخالفشونی
ا.ت:ربطی نداره
یئون:ولی بازم نتونستم ببینمش
یئون:هرچی الان جایی نشستم که قبل من تهیونگ نشسته بود وایی دارم دیوونه میشم متوجه شدم یه بوی خوبی میاد نگو بوی تهیونگ
ا.ت:بوی تهیونگ؟یجوی میگی انگاره گلابه
زد به بازوم
یئون:ببینم چی گفت بهت؟
ا.ت:ش.شمارمو گرفت
یئون:چییی؟اون شمارتو گرفت؟وایی ا.ت دارم دیونه میشم الان متوجهی تهیونگ شمارتو داره
ا.ت: خب که چی؟
یئون:دختر یعنی میخواد باهات در ارتباط باشه از اون مهم تر ارمیا سرت میریزن
ا.ت:ارمیا اونا کین؟
یئون:هیچی اسم فندوم بی تی اسه
یئون:اصن باورم نمیشه اون عاشقت شده
ا.ت:چرت و پرت نگو
یئون:چرت و پرت نمیگم اگه نشده بود که شمارتو نمیگرفت چرا بخواد با هیترش در ارتباط باشه
ا.ت:چمیدونم شاید شاید باهام کاری داشته
یئون:چه کاری جز وقت گذروندن میخواد داشته باشه
ا.ت:به هرحال همچین قصدی نداره
یئون:حالا
یئون:هی ا.ت میتونی جونگ کوکو برام جور کنی؟
ا.ت:یجوری میگی انگار من تو خونشون زندگی میکنم من قیافه جونگ کوکو ندیدم چه برسه به اینکه بخوام برات جورش کنم
یئون:___
یئون:کی مرخص میشی
ا.ت:فردا
یئون:الان سرت خوبه؟
ا.ت:اوهوم
پرش زمانی*
م ا.ت:ا.ت؟ا.ت بیدار شو باید بریم
اروم چشامو باز کردم
م ا.ت:پاشو صبح شده
یه قوضی به کمرم دادم
ا.ت: شاعت چنده؟
م ا.ت:8صبحه
ا.ت:فکر کنم مدرسم دیر شده
م ا.ت:امروز استراحت کن اجازتو میگیرم
ا.ت:مرسی
با کمک مامانم از رو تخت بلند شدم همراه هم از بیرستان زدیم بیرون سوار ماشین شدیمو حرکت کردیم
ا.ت:ماشینه جدیده؟
م ا.ت:اوهوم
ا.ت:مبارکه
م ا.ت:مرسی عزیزم
۴.۳k
۰۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.