پارت ۴

پارت ۴
ا.ت ویو
رفتم در رو باز کردم که با هفت تا پسر خوشتیپ روبرو شدم و اونا بی تی اس بودننن شکه شدم که لیا اومد گفت
ـ اممم خوش اومدین بفرمایید تو
+ خ.خ.خوش.ش او.ومد.دید
پسرا اومدن تو نشستن
ـ خب بچه ها ا.ت طرفدار ۵ سالتونه و عاشقتونه
جیمین: بایست کیه حالا خوشتیپ (چشمک زد)
آب دهنمو قورت دادمو به چشمای خوشگلش خیره شدم
+ خ.خب خودتی
اعضا: عووووو
احساس کردم گونه هام سرخ شد
کمی گذشت و حرف زدیم و کم کم خجالتم از بین رفت و جیمین خیلی بهم اهمیت می‌داد شام خوردیم و رفتیم نشستیم که اعضا گفتن جرعت حقیقت بازی کنیم که دور اول خورد به یونگی و لیا
ـ خب خواننده مورد علاقت کیه
یونگی: خودمم
اعضا: خنده
دوباره بطری رو چرخوندن که خورد به ته و جیهوپ
تهیونگ: خببب ج یا ح
جیهوپ: جرعتت
تهیونگ : برو دستاتو لاک بزن
جیهوپ رفت از لیا لاک گرفت و دستاشو لاک زد که کلی خندم گرفت
دور بعد شد که خورد به من و جیمین
که باید جیمین از من سوال میپرسید
جیمین: جرعت یا حقیقت
+ حقیقت
و با سوالی که ازم کرد شکه شدمم....