( من عاشق یک روانی شدم ) پارت ۴
بابای جیمین : تینا جان بفرما بشین باید بهتون یه چیزی بگم
من : بفرمایید آقای پارک
بابای جیمین : جیمین تو بگو من نمیدونم چطور بگم
جیمین : نه نه تهیونگ تو بگو 🙄
تهیونگ : اون بالا درمورد اون مرده بهش گفتم 😑
من : میدونستم آقای کیم بهم گفتن 😒
( تلفن بابای تینا زنگ زد )
مرد عرب : دخترت رو میاری پیش پارک بغل خونه تون و اگر نه این دختره محیا میمیره 😂
بابام : مرتیکه دردت فقط دختر منه 🤬
مرد عرب : چه هوش و ذکاوتی 😂
بابام : باشه فقط به اون دختر صدمه نزن
مرد عرب : دوساعت بیشتر وقت نداری 😂
( تلفن رو قطع کرد )
بابام : تینا ببین فرار کن باشه ما محیا رو تحویل گرفتیم سریع از ماشینش بپر بیرون
من : باشه میپرم 🥲 فقط محیا برگرده
( رفتیم به همون پارک و سپار ماشین شدم و محیا رو آزاد کردن )
مرد عرب : دختر جون میدونی میخوایم کجا بریم؟😂
من : عین آدم حرف بزن بیشرف 🤬
مرد عرب : جنابعالی وحشی تشریف دارید 😂 میریم محضر و عقد میکنیم و با هبو هات میشینی سبزی پاک میکنی 😂
( شانس آوردم در ماشین قفل نبود و پلیس هم اونورا بود در رو باز کردم و خودمو انداختم تو یه گوشه ی خیابون )
من : بفرمایید آقای پارک
بابای جیمین : جیمین تو بگو من نمیدونم چطور بگم
جیمین : نه نه تهیونگ تو بگو 🙄
تهیونگ : اون بالا درمورد اون مرده بهش گفتم 😑
من : میدونستم آقای کیم بهم گفتن 😒
( تلفن بابای تینا زنگ زد )
مرد عرب : دخترت رو میاری پیش پارک بغل خونه تون و اگر نه این دختره محیا میمیره 😂
بابام : مرتیکه دردت فقط دختر منه 🤬
مرد عرب : چه هوش و ذکاوتی 😂
بابام : باشه فقط به اون دختر صدمه نزن
مرد عرب : دوساعت بیشتر وقت نداری 😂
( تلفن رو قطع کرد )
بابام : تینا ببین فرار کن باشه ما محیا رو تحویل گرفتیم سریع از ماشینش بپر بیرون
من : باشه میپرم 🥲 فقط محیا برگرده
( رفتیم به همون پارک و سپار ماشین شدم و محیا رو آزاد کردن )
مرد عرب : دختر جون میدونی میخوایم کجا بریم؟😂
من : عین آدم حرف بزن بیشرف 🤬
مرد عرب : جنابعالی وحشی تشریف دارید 😂 میریم محضر و عقد میکنیم و با هبو هات میشینی سبزی پاک میکنی 😂
( شانس آوردم در ماشین قفل نبود و پلیس هم اونورا بود در رو باز کردم و خودمو انداختم تو یه گوشه ی خیابون )
۹.۹k
۲۹ دی ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.