پارت ¹
پارت ¹
ویو لیا
امروز روزیه که قراره اوردیشن بدم
وحشتناک استرس دارم و دارم میمیرممممممممم
الان تقریبا آماده دارم میزم کفشامو بپوشم
فلش بک به بعد آزمون
ویو لیا
واییییی استرس کل وجودمو فرا گرفته
دهن اون مرده که داور بود باز شد و گف
شما قبول نشدید
بغضم گرف البته میدونستم چون قیافم مثل مامانمه و چون اون ایرانیه منو قبول نکردن شایدم واقعا خوب نیستم
خلاصه تشکر کردم و از اونجا اومدم بیرون
به سمت خونه راه اوفتادم خب من خیلی سریع اشکم در میاد ولی واقعا سعی کردم تو خیابون گریه نکنم ولی بغض وحشتناکی داشتم
خب از اونجایی که واقعا پولداریم خونه مجردیم تو یه ساختمون بزرگه
یکم که نزدیک خونه شدم دیدم یه مرد با کلاه و ماسک دنبالمه اهمیت ندادم و راه خودمو رفتم
اصلا نباید شر درس کنم چون برای شهرت بابام خطرناکه
خوشبختانه خانواده خیلی خوبی دارم اصلا سختگیر نیستن و دست بزن ندارم و واقعا دوسشون دارم
رفتم تو ساختمون اونجا همه کسایی که زندگی میکنن کارت شناسایی دارن چون تو اون ساختمون آدم های معروف زیادی زندگی میکردن
کارتمو نشون دادم ولی اون مرد هنوز پشت سرم بود
اونم کارت داشت یکم خیالم راحت شد
سوار آسانسور شدم اون مردم با من سوار شد
لیا:چه طبقه ای رو بزنم براتون؟(با لهن مهربون)
اون مرد:طبقه ۶ لطفا
لبا: حتما
ویو لیا تو ذهنش
همسایه ایم ؟ پشمامممممم
ولی وایسا چه صدای آشنایی
امکان ندارهههه
لیا:ببخشید جناب ولی صدای آشنایی دارید اممممم اکه مشکلی نیس میشه ماسکتون رو بردارین؟
اون مرد:خب امکانش که هیت باید ببینم چقدر شما قابل اعتمادین و اینکه صدام شبیه کیه بنظرتون؟
لیا: خب جئون جونگ کوک رو میشناسید شبیه اونه صداتون و چون تو این آپارتمان آدم معروف زیاده خب فک کردم که.....
وقتی ذهنش حرف میزنه * میزارم
* اون واقعا خودش بود و جالب اینه همسایم هستیم وایییییییییییییییی تو همه جام عروسیه کلا یادم رفته بود که تو آزمون رد شدم
آسانسور وایساد خدافظی کردیم من دم در بودن داشتم در رو باز میکردم که دیدم واحدم رو به رویه اونه خودم ریختم پشمام موند
گفتم
لیا:امممم تا حالا ندیده بودم که همسایه هستیم و اینکه ببخشید من فک میکردم شما مزاحمین
کوک: نه مهم نیس امید وارم بازم ببینمتون😁
لیا حتما💗
*رفتم تو خونه و یه جیغ بنفش کشیدم بعد درو زدن کوک بود واییییی نکنه صدای جیغنو شنیده بدبخت شدمممممم
لیا: جانم
کوک:اممم صدای جیغتون رو شنیدم حالتون خوبه؟
لیا : آره خوبم فقط چون شما رو دیدم خیلی هیجان زده شدم راستش😔 ببخشید که اذیت شدین متاسفم
کوک: نع اوکیه راحت باشین😁
............
خب خوبه؟
شرایط نداره 🎀🍓
ویو لیا
امروز روزیه که قراره اوردیشن بدم
وحشتناک استرس دارم و دارم میمیرممممممممم
الان تقریبا آماده دارم میزم کفشامو بپوشم
فلش بک به بعد آزمون
ویو لیا
واییییی استرس کل وجودمو فرا گرفته
دهن اون مرده که داور بود باز شد و گف
شما قبول نشدید
بغضم گرف البته میدونستم چون قیافم مثل مامانمه و چون اون ایرانیه منو قبول نکردن شایدم واقعا خوب نیستم
خلاصه تشکر کردم و از اونجا اومدم بیرون
به سمت خونه راه اوفتادم خب من خیلی سریع اشکم در میاد ولی واقعا سعی کردم تو خیابون گریه نکنم ولی بغض وحشتناکی داشتم
خب از اونجایی که واقعا پولداریم خونه مجردیم تو یه ساختمون بزرگه
یکم که نزدیک خونه شدم دیدم یه مرد با کلاه و ماسک دنبالمه اهمیت ندادم و راه خودمو رفتم
اصلا نباید شر درس کنم چون برای شهرت بابام خطرناکه
خوشبختانه خانواده خیلی خوبی دارم اصلا سختگیر نیستن و دست بزن ندارم و واقعا دوسشون دارم
رفتم تو ساختمون اونجا همه کسایی که زندگی میکنن کارت شناسایی دارن چون تو اون ساختمون آدم های معروف زیادی زندگی میکردن
کارتمو نشون دادم ولی اون مرد هنوز پشت سرم بود
اونم کارت داشت یکم خیالم راحت شد
سوار آسانسور شدم اون مردم با من سوار شد
لیا:چه طبقه ای رو بزنم براتون؟(با لهن مهربون)
اون مرد:طبقه ۶ لطفا
لبا: حتما
ویو لیا تو ذهنش
همسایه ایم ؟ پشمامممممم
ولی وایسا چه صدای آشنایی
امکان ندارهههه
لیا:ببخشید جناب ولی صدای آشنایی دارید اممممم اکه مشکلی نیس میشه ماسکتون رو بردارین؟
اون مرد:خب امکانش که هیت باید ببینم چقدر شما قابل اعتمادین و اینکه صدام شبیه کیه بنظرتون؟
لیا: خب جئون جونگ کوک رو میشناسید شبیه اونه صداتون و چون تو این آپارتمان آدم معروف زیاده خب فک کردم که.....
وقتی ذهنش حرف میزنه * میزارم
* اون واقعا خودش بود و جالب اینه همسایم هستیم وایییییییییییییییی تو همه جام عروسیه کلا یادم رفته بود که تو آزمون رد شدم
آسانسور وایساد خدافظی کردیم من دم در بودن داشتم در رو باز میکردم که دیدم واحدم رو به رویه اونه خودم ریختم پشمام موند
گفتم
لیا:امممم تا حالا ندیده بودم که همسایه هستیم و اینکه ببخشید من فک میکردم شما مزاحمین
کوک: نه مهم نیس امید وارم بازم ببینمتون😁
لیا حتما💗
*رفتم تو خونه و یه جیغ بنفش کشیدم بعد درو زدن کوک بود واییییی نکنه صدای جیغنو شنیده بدبخت شدمممممم
لیا: جانم
کوک:اممم صدای جیغتون رو شنیدم حالتون خوبه؟
لیا : آره خوبم فقط چون شما رو دیدم خیلی هیجان زده شدم راستش😔 ببخشید که اذیت شدین متاسفم
کوک: نع اوکیه راحت باشین😁
............
خب خوبه؟
شرایط نداره 🎀🍓
۲.۱k
۰۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.