جهت مخالف
جهت مخالف
پارت۲۸
ادمین ویو:
احساس کرد بعد از این همه سختی اشکاش داره از گونه هاش سر میخوره
کوک:تو...حالت خوبه؟ شونت چطوره؟یا پات؟
قیافه ی نگران و مظلومی داشت ولی موران اونو نمیدید
بعد سکوتی طولانی بلخره صدایی از موران شنیده شد
ات:خوبم خودت صدمه ندیدی؟
جونگکوک فقط فکر بغل گرمی بود توش بود هرچند موران اونو بغل نکرده بود ولی بعد از این همه ماجرا بلخره احساس امنیت داشت
ات:جونگکوک؟داری گریه میکنی؟
جونگکوک نفهمیده بود ولی براش جالب بود که مثل دخترای دیگه که میدیدنش و تپش قلبشون میرفت روی هزار ضربان قلب موران بالا نمیرفت
ات:جونگکوک؟!
سر جونگکوکو بالا گرفت و اشکاشو پاک کرد و صورتشو توی دستاش گرفت شاید دیگه همچین فرصتی براش پیدا نمیشد لبخند کوچیکی زد
ببخشید کم شد میخوام برم بیرون
پارت۲۸
ادمین ویو:
احساس کرد بعد از این همه سختی اشکاش داره از گونه هاش سر میخوره
کوک:تو...حالت خوبه؟ شونت چطوره؟یا پات؟
قیافه ی نگران و مظلومی داشت ولی موران اونو نمیدید
بعد سکوتی طولانی بلخره صدایی از موران شنیده شد
ات:خوبم خودت صدمه ندیدی؟
جونگکوک فقط فکر بغل گرمی بود توش بود هرچند موران اونو بغل نکرده بود ولی بعد از این همه ماجرا بلخره احساس امنیت داشت
ات:جونگکوک؟داری گریه میکنی؟
جونگکوک نفهمیده بود ولی براش جالب بود که مثل دخترای دیگه که میدیدنش و تپش قلبشون میرفت روی هزار ضربان قلب موران بالا نمیرفت
ات:جونگکوک؟!
سر جونگکوکو بالا گرفت و اشکاشو پاک کرد و صورتشو توی دستاش گرفت شاید دیگه همچین فرصتی براش پیدا نمیشد لبخند کوچیکی زد
ببخشید کم شد میخوام برم بیرون
۱.۹k
۲۷ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.