سناریو
وقتی همزمان عاشقت میشن
پارت16
پرش زمانی به شام من شامم زودتر از همه تمام کردم
جونگ کوک بهم پیام داد تازه دیدم برای نیم ساعت پیشه
جونگ کوک: ا. ت اینا چرا با آهنگ جفتگ میزنن
ا. ت: جفتگ نمی زنن رقص محلیه
جونگ کوک : یعنی رقص به حساب میاد
ا. ت : تو شامتو خوردی
جونگ کوک : اره. سوال من جواب بده
ا. ت : اره، شماره من از جیهوپ گرفتی؟
جونگ کوک: اره. تو از کجا فهمیدی منم؟
ا. ت: پروفایلت😶
جونگ کوک: اوه😂
ا. ت : خب دیگه من برم. بای
جونگ کوک: باشه. بای
همه شامشونو خوردم یکم رقصیدن و همه تو حیاط جمع شدن اعضا اومدن پیش من، میگن چی شده
پدر بزرگم از داخل انباری گوسفند آورد
ا. ت: قراره گوسفند زیر پای عروس دوماد قربانی کنن تا خوشبخت
یه زندگی ادامه بدن
شوگا سریع روشو یه ور دیگه کرد و جیهوپ: این دیگه چه رسمیه
بعد صورتشو شبیه وقت های که از چیزی بدش میاد کرد
قرار بود گوسفند عمو بابام قربانی کنه با به گوسفند نگاه کرد گفت : این طلا بشه من قربانی نمی کنم عمو یکم نازشو کشید دید رازی نمی شه
خودم رفتم چاقو گرفتم به نفر گفتم پاشو نگه داره
نامجون: واقعا میخوا قربانی کنی؟
ا. ت: آره
بعد با پام سر گوسفند نگه داشتم و بریدم وبعد ژست گرفتم
جین : این دختر دیوانست
ا . ت: شنیدم چی گفتی؟ رفتم پیشه اعضا
روبه جیمین و تهیونگ
ا. ت: یه بار دیگه چقولی کنید کله شما دوتارو مثل این میکنم
تهیونگ: من غلط بکنم
جیمین : منم
پارت16
پرش زمانی به شام من شامم زودتر از همه تمام کردم
جونگ کوک بهم پیام داد تازه دیدم برای نیم ساعت پیشه
جونگ کوک: ا. ت اینا چرا با آهنگ جفتگ میزنن
ا. ت: جفتگ نمی زنن رقص محلیه
جونگ کوک : یعنی رقص به حساب میاد
ا. ت : تو شامتو خوردی
جونگ کوک : اره. سوال من جواب بده
ا. ت : اره، شماره من از جیهوپ گرفتی؟
جونگ کوک: اره. تو از کجا فهمیدی منم؟
ا. ت: پروفایلت😶
جونگ کوک: اوه😂
ا. ت : خب دیگه من برم. بای
جونگ کوک: باشه. بای
همه شامشونو خوردم یکم رقصیدن و همه تو حیاط جمع شدن اعضا اومدن پیش من، میگن چی شده
پدر بزرگم از داخل انباری گوسفند آورد
ا. ت: قراره گوسفند زیر پای عروس دوماد قربانی کنن تا خوشبخت
یه زندگی ادامه بدن
شوگا سریع روشو یه ور دیگه کرد و جیهوپ: این دیگه چه رسمیه
بعد صورتشو شبیه وقت های که از چیزی بدش میاد کرد
قرار بود گوسفند عمو بابام قربانی کنه با به گوسفند نگاه کرد گفت : این طلا بشه من قربانی نمی کنم عمو یکم نازشو کشید دید رازی نمی شه
خودم رفتم چاقو گرفتم به نفر گفتم پاشو نگه داره
نامجون: واقعا میخوا قربانی کنی؟
ا. ت: آره
بعد با پام سر گوسفند نگه داشتم و بریدم وبعد ژست گرفتم
جین : این دختر دیوانست
ا . ت: شنیدم چی گفتی؟ رفتم پیشه اعضا
روبه جیمین و تهیونگ
ا. ت: یه بار دیگه چقولی کنید کله شما دوتارو مثل این میکنم
تهیونگ: من غلط بکنم
جیمین : منم
۶.۵k
۲۸ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.