پارت چهاردهم ماه کامل 🌕🌑
۵ سال از مرگ جیمین میگذره حالا تنهایی دارم بچمون بزرگ میکنم از کره رفتم تا بچه در امان باشه ولی چقدر دیگه میتونم فرار کنم قرار بود بچمون با جیمین بزرگ کنم ولی حالا چی جیمین واسه همیشه از پیشم رفته منو با پسرش تنها گذاشته پسری که درست شبیه باباشه درمورد باباش بهش دروغ میگم که لااقل پسرمون یه زندگی عادی داشته باشه
رفتم دنبال جیون جیمین دوست داشت این اسم رو پسرمون بزاریم وقتی رفتم جلوی مهد جیون دیدم که داره میدوعه سمتم پرید بغلم بغلش کردم تا تونستم بوش کردم بوی جیمینم میداد نگاش کردم که لپم بوسید خندیدم
+جیون امروز چطور بود ؟
جیون: اومم تلی دوشت پیدا تلدم
+ خوبه که دوست پیدا کردی میدونستی مامانبزرگت هر وقت میومد دنبال مامانی جورابای صورتی بلند با کفش پاشنه بلند میپوشید میخواست خیلی جذاب باشه
جیون زد زیر خنده عاشق خنده هاشم
جیون : مامانبزلد خیلی خوفه ؟
+ اره تو رو هم خیلی دوست داره
رانندگی میکردم سمت خونه جلوی یه فروشگاه نگر داشتم تا خرید کنیم خودم پیاده شدم جیونم پیاده شد رفتیم سمت فروشگاه دستای کوچولوش گرفته بودم بعد اینکه براش بستنی گرفتم نشسته بود تو سبد میخورد گفت که واسش یه ماشین کنترلی بگیرم ولی پول کافی نداشتم واسه همین گفتم بعدا واسش میگیرم خوبه که جیون مثل بچه های دیگه نبود گیر بده یه چیزی واسش بخرم
برگشتیم خونه داشتم آشپزی میکردم جیونم داشت برنامه کودک نگا میکرد زنگ در زدن
جیون : مامانی من دلو باز میتونم
+ الان منم دستام میشورم میام
جیون در باز کرد دستم خشک کردم اومدم پشتش
(عکس بچه اسلاید بعدیه )
رفتم دنبال جیون جیمین دوست داشت این اسم رو پسرمون بزاریم وقتی رفتم جلوی مهد جیون دیدم که داره میدوعه سمتم پرید بغلم بغلش کردم تا تونستم بوش کردم بوی جیمینم میداد نگاش کردم که لپم بوسید خندیدم
+جیون امروز چطور بود ؟
جیون: اومم تلی دوشت پیدا تلدم
+ خوبه که دوست پیدا کردی میدونستی مامانبزرگت هر وقت میومد دنبال مامانی جورابای صورتی بلند با کفش پاشنه بلند میپوشید میخواست خیلی جذاب باشه
جیون زد زیر خنده عاشق خنده هاشم
جیون : مامانبزلد خیلی خوفه ؟
+ اره تو رو هم خیلی دوست داره
رانندگی میکردم سمت خونه جلوی یه فروشگاه نگر داشتم تا خرید کنیم خودم پیاده شدم جیونم پیاده شد رفتیم سمت فروشگاه دستای کوچولوش گرفته بودم بعد اینکه براش بستنی گرفتم نشسته بود تو سبد میخورد گفت که واسش یه ماشین کنترلی بگیرم ولی پول کافی نداشتم واسه همین گفتم بعدا واسش میگیرم خوبه که جیون مثل بچه های دیگه نبود گیر بده یه چیزی واسش بخرم
برگشتیم خونه داشتم آشپزی میکردم جیونم داشت برنامه کودک نگا میکرد زنگ در زدن
جیون : مامانی من دلو باز میتونم
+ الان منم دستام میشورم میام
جیون در باز کرد دستم خشک کردم اومدم پشتش
(عکس بچه اسلاید بعدیه )
۱۲.۲k
۲۵ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.