MUTED SOUND (صدای خاموش)
P¹²
علامت ها: یونا+/ تهیونگ-/ سوجین&/ جیون×/ هانول@/ سیون¢/ کیوم£
ولی نکته قابل توجه این بود که تابحال از این فاصله اجزای صورتش و با کوچکترین جزییات بخاطر نسپارده بودم، بخصوص چشم هاش! قطرات افسانه ای نور ماه داخل چشم هاش غوغایی برپا کرده بود که چشم عالم و از دیدن این اقیانوس وحشی و خفناک و درعین حال زیبا و ستودنی کور و گوش هایشان رو کر کرده بود!
پس وقتی چشم و گوش عالم از دیدن اقیانوسی که ماه برای چشم های تهیونگ نقاشی کرده بود و از شنیدن ملودرامی که مهتاب با مهارت براش مینواخت عاجز بود و حسودی میکردند من کی بودم که برای دیدن نمایش چشم هاش شکر گزار نباشم و نگاهم و ازش بدزدم!
چشم هاش هم مثل خودش اغواگر بود، حتی بهتر از خودش! غرق شده بودم توی اقیانوس مخوف و زیبای داخل چشم هاش. ولی چطور برای یاری رسانی طلب کمک نمیکردم؟ حس عجیبم مثل راه رفتن توی کهکشان بود که چه بسا کمی هم از اون نداشت! من توی چشم های کهکشانی تهیونگ شنا میکردم بدون اینکه شنا کردن بلد باشم اما انقدر این غرق شدن دلربا و شهوت برانگیز بود که حتی میل داشتم بیشتر هم غرق چشم هاش بشم، مثل اینکه ارزش غرق شدن داشته باشن!.
دستش و آرام بلند کرد و با نوازش پشت گوشم برد و بریده ای از موهای مزاحمی که روی چهره خجلم سایه انداخته بود رو به پشت گوشم تبعید کرد. انگشتش و روی لب های سرخ و گوشی درشتم کشید و نفسش رو که به بوی تلخ مشروب آلوده شده بود روی صورتم فرود اورد.
-نمیدونی چقدر منتظر این لحظه بودم
با صدای مصممی گفت که لب به دندون کشیدم و با صدایی که از ته چاه می اومد آروم زمزمه کردم
+ تهیونگ.. اما این درست نیست!
دستش و آهسته زیر چونه ام برد و سرم و بلند کرد. صورتش و نزدیکتر آورد و لب گوشم با اغواگری زمزمه کرد
- هر وقت اذیت شدی بهم بگو تمومش کنم
طوری توی گوشم پچ پچ میکرد که قلقلکم می اومد. پلک هام و روی هم فشردم و سرم و عقب تر بردم.
.
.
.
دید تهیونگ روی گردن براق دختر با هنرنمایی نور مهتاب باز تر شده بود و برای فرو بردن دندان های نیش تیزش روی پوست نرم و سفید گردن دختر و چشیدن طعم بدن داغش حریص تر و مشتاق تر کرده بود. تنش بینشون با گذشت هر لحظه و کوچکترین تماس ها شعله ور تر میشد.
نفس داغ پسر بزرگتر پوست گردنش و لمس میکرد و با اغواگری لب های مستطیلی و نرمش و روی گودی گردن دختر گذاشت و بوسه آرومی روی پوستش کاشت. با ملاحظه اما عمیق طعم گردن دختر و میچشید تا اذیت نشه. وقتی ناله های نحیف و اروم دختر گوش هاش و نوازش میکرد با هیجان مک های عمیق و بزرگتری روی گردنش میکاشت. طوری که انگار به فکر برپایی انقلابی بود! انقلابی که مالکش تنها و تنها خودش بود و میخواست این فرمانروایی و با بوسه های داغ جشن بگیره.
دامه دارد......
علامت ها: یونا+/ تهیونگ-/ سوجین&/ جیون×/ هانول@/ سیون¢/ کیوم£
ولی نکته قابل توجه این بود که تابحال از این فاصله اجزای صورتش و با کوچکترین جزییات بخاطر نسپارده بودم، بخصوص چشم هاش! قطرات افسانه ای نور ماه داخل چشم هاش غوغایی برپا کرده بود که چشم عالم و از دیدن این اقیانوس وحشی و خفناک و درعین حال زیبا و ستودنی کور و گوش هایشان رو کر کرده بود!
پس وقتی چشم و گوش عالم از دیدن اقیانوسی که ماه برای چشم های تهیونگ نقاشی کرده بود و از شنیدن ملودرامی که مهتاب با مهارت براش مینواخت عاجز بود و حسودی میکردند من کی بودم که برای دیدن نمایش چشم هاش شکر گزار نباشم و نگاهم و ازش بدزدم!
چشم هاش هم مثل خودش اغواگر بود، حتی بهتر از خودش! غرق شده بودم توی اقیانوس مخوف و زیبای داخل چشم هاش. ولی چطور برای یاری رسانی طلب کمک نمیکردم؟ حس عجیبم مثل راه رفتن توی کهکشان بود که چه بسا کمی هم از اون نداشت! من توی چشم های کهکشانی تهیونگ شنا میکردم بدون اینکه شنا کردن بلد باشم اما انقدر این غرق شدن دلربا و شهوت برانگیز بود که حتی میل داشتم بیشتر هم غرق چشم هاش بشم، مثل اینکه ارزش غرق شدن داشته باشن!.
دستش و آرام بلند کرد و با نوازش پشت گوشم برد و بریده ای از موهای مزاحمی که روی چهره خجلم سایه انداخته بود رو به پشت گوشم تبعید کرد. انگشتش و روی لب های سرخ و گوشی درشتم کشید و نفسش رو که به بوی تلخ مشروب آلوده شده بود روی صورتم فرود اورد.
-نمیدونی چقدر منتظر این لحظه بودم
با صدای مصممی گفت که لب به دندون کشیدم و با صدایی که از ته چاه می اومد آروم زمزمه کردم
+ تهیونگ.. اما این درست نیست!
دستش و آهسته زیر چونه ام برد و سرم و بلند کرد. صورتش و نزدیکتر آورد و لب گوشم با اغواگری زمزمه کرد
- هر وقت اذیت شدی بهم بگو تمومش کنم
طوری توی گوشم پچ پچ میکرد که قلقلکم می اومد. پلک هام و روی هم فشردم و سرم و عقب تر بردم.
.
.
.
دید تهیونگ روی گردن براق دختر با هنرنمایی نور مهتاب باز تر شده بود و برای فرو بردن دندان های نیش تیزش روی پوست نرم و سفید گردن دختر و چشیدن طعم بدن داغش حریص تر و مشتاق تر کرده بود. تنش بینشون با گذشت هر لحظه و کوچکترین تماس ها شعله ور تر میشد.
نفس داغ پسر بزرگتر پوست گردنش و لمس میکرد و با اغواگری لب های مستطیلی و نرمش و روی گودی گردن دختر گذاشت و بوسه آرومی روی پوستش کاشت. با ملاحظه اما عمیق طعم گردن دختر و میچشید تا اذیت نشه. وقتی ناله های نحیف و اروم دختر گوش هاش و نوازش میکرد با هیجان مک های عمیق و بزرگتری روی گردنش میکاشت. طوری که انگار به فکر برپایی انقلابی بود! انقلابی که مالکش تنها و تنها خودش بود و میخواست این فرمانروایی و با بوسه های داغ جشن بگیره.
دامه دارد......
۸.۱k
۰۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.