توکیو پارت ۲۶
توکیو پارت ۲۶
از دید میکو
انگار خیلی اروم بودم بعد از یکم ارامش و ترس تونل تموم شد و پیاده شدیم
چیفو : بریم ترن هواییییییی
همه : باشههههههه
میکو : ن....نه( اروم کسی نشنید)
خیلی می .....میتر سم وقتی سوار شدی این سری چیفو پیشم نشست و کوکو رفت پیش اینوپی
خیلی میترسم من از ارتفاع میترسم وقتی داشت شروع به حرکت میکرد حیلی ترسیدم سریع دست چیفو رو چسبیدم از اونطرف به میلع جلوم چسبیدم که چیفو بغلم کرد
چیفو : نترس حال میده
تو بغلش موندم و هم زمان میله رو چسبیدم
گذر زمان
وقتی پیاده شدم چشمام پر از اشک بود نمیتونستم وایسم پاهام یاری نکرد و اوفتادم روی زانو هام و بدون اینکه بفهمم گریم گرفت
از دید چیفو
پیاده شدیم خیلی باحال بود وقتی دورمو نگاه کردم دیدم میکو نیست پشت سرمو نگاه کردم و دیدم اوفتاده روی زانو هاش و داره گریه میکنه وای غلط کردم ترن اشتباه بود باید همدن موقع که دیدم بیش از حد میترسه پیادش میکردم سریع دویدم پیشش
چیفو : میکو میکو خوبی چی شده چرا اینطور شدی ببخشید همش تقصیر من بود نباید میزاشتم سوار شی
میکو : ن ....نه خوبم جیزی نیست
توبغلم گرفتمش و سعی کردم کمکش کنم بلند شه که وقتی خواست بلند شه از حال رفت
چیفو : مایکیییییییییی( با داد)
از دید مایکی
داشتم با بقیه میرفتم که یهو چیفو صدام کرد وقتی برگشتم سمتش دیدم میکو بیهوش شده رفتم سمتشون
مایکی : چی شده
چیفو : از ترن که پیاده شدیم افتاد و گریه کرد رفتم پیشش بیهوش شد
مایکی : بزارش رو کولم میزارمش رو یه صندلی
میکو رو بلند کردم و گذاشتم رو صندلی چند دقیقه بعد میکو بیدار شد
میک : ها ...ام ...چی شده
از دید میکو
انگار خیلی اروم بودم بعد از یکم ارامش و ترس تونل تموم شد و پیاده شدیم
چیفو : بریم ترن هواییییییی
همه : باشههههههه
میکو : ن....نه( اروم کسی نشنید)
خیلی می .....میتر سم وقتی سوار شدی این سری چیفو پیشم نشست و کوکو رفت پیش اینوپی
خیلی میترسم من از ارتفاع میترسم وقتی داشت شروع به حرکت میکرد حیلی ترسیدم سریع دست چیفو رو چسبیدم از اونطرف به میلع جلوم چسبیدم که چیفو بغلم کرد
چیفو : نترس حال میده
تو بغلش موندم و هم زمان میله رو چسبیدم
گذر زمان
وقتی پیاده شدم چشمام پر از اشک بود نمیتونستم وایسم پاهام یاری نکرد و اوفتادم روی زانو هام و بدون اینکه بفهمم گریم گرفت
از دید چیفو
پیاده شدیم خیلی باحال بود وقتی دورمو نگاه کردم دیدم میکو نیست پشت سرمو نگاه کردم و دیدم اوفتاده روی زانو هاش و داره گریه میکنه وای غلط کردم ترن اشتباه بود باید همدن موقع که دیدم بیش از حد میترسه پیادش میکردم سریع دویدم پیشش
چیفو : میکو میکو خوبی چی شده چرا اینطور شدی ببخشید همش تقصیر من بود نباید میزاشتم سوار شی
میکو : ن ....نه خوبم جیزی نیست
توبغلم گرفتمش و سعی کردم کمکش کنم بلند شه که وقتی خواست بلند شه از حال رفت
چیفو : مایکیییییییییی( با داد)
از دید مایکی
داشتم با بقیه میرفتم که یهو چیفو صدام کرد وقتی برگشتم سمتش دیدم میکو بیهوش شده رفتم سمتشون
مایکی : چی شده
چیفو : از ترن که پیاده شدیم افتاد و گریه کرد رفتم پیشش بیهوش شد
مایکی : بزارش رو کولم میزارمش رو یه صندلی
میکو رو بلند کردم و گذاشتم رو صندلی چند دقیقه بعد میکو بیدار شد
میک : ها ...ام ...چی شده
۴.۶k
۰۷ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.