عشق ناپایدار 💔 ■Part 22■
(نامجون)
دیگه همه کار هارو کرده بودم و سهام پدر آرا الان دیگه مال من بود و هم جواب آزمایش ها اومده بود و معلوم شد که اون بچه از من نیست و آرا شیش ماه بعد از ازدواجمون بهم خیانت کرده ، همه مدارک رو بردم دادگاه و درخواست طلاق فوری دادم و قرار شد بعد از ظهر دادگاه انجام بشه تا اون زمان رفتم شرکت دایون تا بهش سر بزنم
نامجون: سلام
منشی: سلام آقای کیم خوش اومدین
نامجون: ممنون میشه لطفا هماهنگ کنید
منشی: بله حتما
منشی تماس گرفت و بعد از مکالمه کوتاهی بهم گفت که میتونم برم داخل ، در رو باز کردم و وارد اتاق شدم که دیدم دایون بلند شده و داره میاد سمت من
دایون: سلام
نامجون: سلام
دایون: اتفاقی افتاده؟
نامجون: نه فقط اومدم سر بزنم بهت غروب وقت دادگاهه
دایون: اوه چه زود کارا انجام شد
نامجون: بله دیگه به من میگم کیم نامجون
دایون: بله صد البته
نمیتونستم دیگه تحمل کنم به دایون نزدیک شدم و لبامو روی لباش گذاشتم شروع به مکیدنشون کردم و بعد از چند دقیقه ازش جدا شدم
نامجون: اوممم هنوزم مثل قبل مزه آدامس موزی میده
دایون لبخندی بهم زد و اومد تو بغل من و بعد چند ثانیه ازم جدا شد
دایون: خب بشین اینجا چیزی میخوری؟
نامجون: نه مرسی
دایون: مطمئنی؟
نامجون: اوهوم
دایون اومد رو به روی من نشست
نامجون: خب دکتر چی گفت دیروز بهت دقیقا؟
دایون: وقتی براش ماجرارو گفتم گفت جدیدا قرص و امپول هایی اومده که به رفع این مشکل کمک میکنه فقط باید یه سری نکاتم رعایت بشه
نامجون: اوهوم علم درحال پیشرفته
دایون: اوهوم
چند ساعتی مشغول حرف زدن با دایون بودم و بعد از اون راه افتادم سمت دادگاه ، وقتی وارد شدم دیدم آرا با عصبانیت اونجا نشسته و با عصبانیت اومد سمت من
آرا: تو چیکار کردی؟
نامجون: کاری که از اول باید میکردم
بی اهمیت بهش وارد اتاق اصلی شدم و تو جایگاه مناسب نشستم که اونم بعد از من آوند داخل ، دادگاه شروع شد و بعد از کلی بحث بالاخره دادگاه به نفع من رای داد و من به آرا گفتم که تا یک ساعت دیگه از خونه من با بچش بره بیرون و خودمم رفتم خونه دایون ، بعد از چند مین رسیدم و زنگ زدم و رفتم داخل
نامجون: تموم شد
دایون: واقعا؟!
نایون: باباییییییی
نامجون: سلام خوشگل من
نایون پرید بغلم و هرسه رفتیم نشستیم تو پذیرایی و من کل ماجرارو تعریف کردم براشون
کپی ممنوع ❌
دیگه همه کار هارو کرده بودم و سهام پدر آرا الان دیگه مال من بود و هم جواب آزمایش ها اومده بود و معلوم شد که اون بچه از من نیست و آرا شیش ماه بعد از ازدواجمون بهم خیانت کرده ، همه مدارک رو بردم دادگاه و درخواست طلاق فوری دادم و قرار شد بعد از ظهر دادگاه انجام بشه تا اون زمان رفتم شرکت دایون تا بهش سر بزنم
نامجون: سلام
منشی: سلام آقای کیم خوش اومدین
نامجون: ممنون میشه لطفا هماهنگ کنید
منشی: بله حتما
منشی تماس گرفت و بعد از مکالمه کوتاهی بهم گفت که میتونم برم داخل ، در رو باز کردم و وارد اتاق شدم که دیدم دایون بلند شده و داره میاد سمت من
دایون: سلام
نامجون: سلام
دایون: اتفاقی افتاده؟
نامجون: نه فقط اومدم سر بزنم بهت غروب وقت دادگاهه
دایون: اوه چه زود کارا انجام شد
نامجون: بله دیگه به من میگم کیم نامجون
دایون: بله صد البته
نمیتونستم دیگه تحمل کنم به دایون نزدیک شدم و لبامو روی لباش گذاشتم شروع به مکیدنشون کردم و بعد از چند دقیقه ازش جدا شدم
نامجون: اوممم هنوزم مثل قبل مزه آدامس موزی میده
دایون لبخندی بهم زد و اومد تو بغل من و بعد چند ثانیه ازم جدا شد
دایون: خب بشین اینجا چیزی میخوری؟
نامجون: نه مرسی
دایون: مطمئنی؟
نامجون: اوهوم
دایون اومد رو به روی من نشست
نامجون: خب دکتر چی گفت دیروز بهت دقیقا؟
دایون: وقتی براش ماجرارو گفتم گفت جدیدا قرص و امپول هایی اومده که به رفع این مشکل کمک میکنه فقط باید یه سری نکاتم رعایت بشه
نامجون: اوهوم علم درحال پیشرفته
دایون: اوهوم
چند ساعتی مشغول حرف زدن با دایون بودم و بعد از اون راه افتادم سمت دادگاه ، وقتی وارد شدم دیدم آرا با عصبانیت اونجا نشسته و با عصبانیت اومد سمت من
آرا: تو چیکار کردی؟
نامجون: کاری که از اول باید میکردم
بی اهمیت بهش وارد اتاق اصلی شدم و تو جایگاه مناسب نشستم که اونم بعد از من آوند داخل ، دادگاه شروع شد و بعد از کلی بحث بالاخره دادگاه به نفع من رای داد و من به آرا گفتم که تا یک ساعت دیگه از خونه من با بچش بره بیرون و خودمم رفتم خونه دایون ، بعد از چند مین رسیدم و زنگ زدم و رفتم داخل
نامجون: تموم شد
دایون: واقعا؟!
نایون: باباییییییی
نامجون: سلام خوشگل من
نایون پرید بغلم و هرسه رفتیم نشستیم تو پذیرایی و من کل ماجرارو تعریف کردم براشون
کپی ممنوع ❌
۱۱۲.۲k
۰۱ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۳۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.