"•میکاپر من•" "•پارت20•"
قسمت بیستم: <
کتی ـ شاید تو اشتباه سیو کردی!.
ته ـ شایدم کتی شماره رو اشتباه داده!
کتی ـ تهیونگ خان من دیگه باید برم، راستی واقعا قرار میزاری؟
اینو گفتم تا شک نکنه.
ته ـ اره قرار میزارم
کتی ـ خوشبحالت کاش یکی هم بهم نیم نگاهی مینداخت تا باهام قرار بزاره.
ته ـ امیدوارم یکی باهات قرار بزاره
کتی ـ اوم کیم تهیونگ من دیگه برم خدافظ
بدون اینکه بدونم اسم سین خورد یا نه گوشیو خاموش کردم و روی میز گذاشتم رفتم داخل حموم و یه دوش نیم ساعتی گرفتم و اومدم بیرون... داشتم موهامو با حوله خشک میکردم که زنگ خونه به صدا اومدم، یعنی کی میتونه باشه مامان که نیست. یعنی که میتونه باشه؟ موهامو سری با شونه کردم و نگاهی به خودم انداختم شاید دخترا باشن. پاتند کردم و به سمت پاین رفتم تا درو باز کنم... وقتی درو باز کردم با دیدنش چشمام گرد شود. کتی ـ کیم تهیونگ اینجا چیکار میکنی؟. بدون اینکه جوابمو بده رفت دخل با تعجب بهش نگاه کردم. کتی ـ اقای کیم حالتون خوبه خونه منو از کجا پیدا کردین؟. روی کاناپه جلوی تلوزیون نشست و کنترل رو برداشت. ته ـ از کمپانی ادرس خونتو گرفتم. اهانی گفتم. ته ـ کتی این چه رسم مهمون نوازیه برو یه نوشیدنی با پاپ کورن بیار الاناست که سریال مورد علاقم شروع شه. کتی ـ منم عجب مهمونی دارم که سرشو میندازه پایین میاد تو خونه بدون هیچ سلام و احوال پرسی. خندید اما چیزی نگفت منم رفتم تو اشپزخونه و تو کابینت ها ها دنبال ذرت گشتم تا باهاش پاپ کورن درست کنم... مشغول درست کردن پاپ کورن بودم که دستای یکی دور شکمم حلقه شد به دستاش نگاهی انداختم دستای کشیده تهیونگ بود. کتی ـ تهیونگ داری چیکار میکنی؟.ته ـ دارم دوست دخترمو بغل میکنم.
یه دیقه همونجوری موندیم که قفل دستاشو باز کرد و ازم جدا شد حساس میکردم دارم خفه میشم صورت داشت گز گز میکرد رفتم سمت ظرف شویی و یه مشت اب به صورتم پاشیدم. ته ـ کتی پس پاپ کورنت چی شد؟. زود پاپ کورن هارو توی ظرف ریختم و با نوشیدنی براش بردم... کنارش روی کاناپه نشستم و مشغول فیلم دیدن شدن هیچی از فیلمه نفهمیدم اما نگاش کردم.
تهیونگ:
غرق فیلم دیدن بودم که یهو سنگینیه چیزیو روی شونم احساس کردم سرمو برگردوندم و دیدم کتی سرشو گذاشته روی شونم و به خواب رفته. خیلی مظلوم و بامزه خوابیده بودم، سرشو از شونم فاصه دادم و بلند شدم. براید بغلش کردم و بردمش بالا... وقتی به بالا رسیدم به اتاقا نگاهی انداختم همش سه تا اتاق بود رفتم سمت اولین اتاق و درشو باز کردم با دیدن اتاق که تم بنفش و سفیدی داشت حدس زدم اتاق کتی باشه رفتم سمت تخت و گذاشتمش روی تخت و پتو رو روش مرتب کردم نگاهی به اتاقش انداختم چیدمانش خیلی زیبا بود.یهو نگامو دادم به گوشیه روی میز حتما برای کاترینه، رفتم گوشیو از روی میز برداشتم باید بدونم تا کاترین شمارمو داره یانه گوشیشو روشن کردم اما رمز میخواست و منم بلد نبودم علاوه بر رمز اثر انگشتم میخواست که این کارو برام اسون تر کرد، رفتم سمت تخت و انگشت شصت کتی رو روی حسگر گذاشتم اما نبود.... همه انگشت های دستشو امتحان کردم اما هیچکدومشون نبود وایسا نکنه یکی از انگشت های پاش باشه!!. اخه پسر کدوم ادمی انگشت پاشو میزاره رو حسگر!. بیخیال گوشیشو روی میز گذاشتم و رفتم روی تخت کنارش دراز کشیدم و اصلا نفهمیدم چطوری به خواب رفتم...
کاترین:
چشمامو اروم باز کردم و کش وغوسی به بدنم دادم یهو دستم خورد به چیزی فکر کردم سوسکه اما محکم جلوی دهنمو گرفتم تا جیغ نکشم... این چرا اینجا خوابیده بود! ~~چند بار تکونش دادم تا بیدار شه. کتی ــ اقای کیم، تهیونگ بیدار شو. چشماشو باز کرد یکم بهم نگاه کرد نمیدونم چی شد که دستمو گرفت و افتادم تو بغلش خواستم از بغلش بیام بیرون که با پاهاش پاهو قفل کرد و دستاشو سفت دورم حلقه کرده بود.انگار زندانی بودم و میترسید از دستش فرار کنم
"پایان پارت20"
بچه ها ببخشید دیر شد تصادف کوچیک کردم البته با موتور فقط پام رگ به رگ شده و حالمم بسیار عالیه خواستم ظهر بزارم اما درگیر بیمارستان بودم خلاصه ببخشید
لایک و کامنت یادتون نره گلا
کتی ـ شاید تو اشتباه سیو کردی!.
ته ـ شایدم کتی شماره رو اشتباه داده!
کتی ـ تهیونگ خان من دیگه باید برم، راستی واقعا قرار میزاری؟
اینو گفتم تا شک نکنه.
ته ـ اره قرار میزارم
کتی ـ خوشبحالت کاش یکی هم بهم نیم نگاهی مینداخت تا باهام قرار بزاره.
ته ـ امیدوارم یکی باهات قرار بزاره
کتی ـ اوم کیم تهیونگ من دیگه برم خدافظ
بدون اینکه بدونم اسم سین خورد یا نه گوشیو خاموش کردم و روی میز گذاشتم رفتم داخل حموم و یه دوش نیم ساعتی گرفتم و اومدم بیرون... داشتم موهامو با حوله خشک میکردم که زنگ خونه به صدا اومدم، یعنی کی میتونه باشه مامان که نیست. یعنی که میتونه باشه؟ موهامو سری با شونه کردم و نگاهی به خودم انداختم شاید دخترا باشن. پاتند کردم و به سمت پاین رفتم تا درو باز کنم... وقتی درو باز کردم با دیدنش چشمام گرد شود. کتی ـ کیم تهیونگ اینجا چیکار میکنی؟. بدون اینکه جوابمو بده رفت دخل با تعجب بهش نگاه کردم. کتی ـ اقای کیم حالتون خوبه خونه منو از کجا پیدا کردین؟. روی کاناپه جلوی تلوزیون نشست و کنترل رو برداشت. ته ـ از کمپانی ادرس خونتو گرفتم. اهانی گفتم. ته ـ کتی این چه رسم مهمون نوازیه برو یه نوشیدنی با پاپ کورن بیار الاناست که سریال مورد علاقم شروع شه. کتی ـ منم عجب مهمونی دارم که سرشو میندازه پایین میاد تو خونه بدون هیچ سلام و احوال پرسی. خندید اما چیزی نگفت منم رفتم تو اشپزخونه و تو کابینت ها ها دنبال ذرت گشتم تا باهاش پاپ کورن درست کنم... مشغول درست کردن پاپ کورن بودم که دستای یکی دور شکمم حلقه شد به دستاش نگاهی انداختم دستای کشیده تهیونگ بود. کتی ـ تهیونگ داری چیکار میکنی؟.ته ـ دارم دوست دخترمو بغل میکنم.
یه دیقه همونجوری موندیم که قفل دستاشو باز کرد و ازم جدا شد حساس میکردم دارم خفه میشم صورت داشت گز گز میکرد رفتم سمت ظرف شویی و یه مشت اب به صورتم پاشیدم. ته ـ کتی پس پاپ کورنت چی شد؟. زود پاپ کورن هارو توی ظرف ریختم و با نوشیدنی براش بردم... کنارش روی کاناپه نشستم و مشغول فیلم دیدن شدن هیچی از فیلمه نفهمیدم اما نگاش کردم.
تهیونگ:
غرق فیلم دیدن بودم که یهو سنگینیه چیزیو روی شونم احساس کردم سرمو برگردوندم و دیدم کتی سرشو گذاشته روی شونم و به خواب رفته. خیلی مظلوم و بامزه خوابیده بودم، سرشو از شونم فاصه دادم و بلند شدم. براید بغلش کردم و بردمش بالا... وقتی به بالا رسیدم به اتاقا نگاهی انداختم همش سه تا اتاق بود رفتم سمت اولین اتاق و درشو باز کردم با دیدن اتاق که تم بنفش و سفیدی داشت حدس زدم اتاق کتی باشه رفتم سمت تخت و گذاشتمش روی تخت و پتو رو روش مرتب کردم نگاهی به اتاقش انداختم چیدمانش خیلی زیبا بود.یهو نگامو دادم به گوشیه روی میز حتما برای کاترینه، رفتم گوشیو از روی میز برداشتم باید بدونم تا کاترین شمارمو داره یانه گوشیشو روشن کردم اما رمز میخواست و منم بلد نبودم علاوه بر رمز اثر انگشتم میخواست که این کارو برام اسون تر کرد، رفتم سمت تخت و انگشت شصت کتی رو روی حسگر گذاشتم اما نبود.... همه انگشت های دستشو امتحان کردم اما هیچکدومشون نبود وایسا نکنه یکی از انگشت های پاش باشه!!. اخه پسر کدوم ادمی انگشت پاشو میزاره رو حسگر!. بیخیال گوشیشو روی میز گذاشتم و رفتم روی تخت کنارش دراز کشیدم و اصلا نفهمیدم چطوری به خواب رفتم...
کاترین:
چشمامو اروم باز کردم و کش وغوسی به بدنم دادم یهو دستم خورد به چیزی فکر کردم سوسکه اما محکم جلوی دهنمو گرفتم تا جیغ نکشم... این چرا اینجا خوابیده بود! ~~چند بار تکونش دادم تا بیدار شه. کتی ــ اقای کیم، تهیونگ بیدار شو. چشماشو باز کرد یکم بهم نگاه کرد نمیدونم چی شد که دستمو گرفت و افتادم تو بغلش خواستم از بغلش بیام بیرون که با پاهاش پاهو قفل کرد و دستاشو سفت دورم حلقه کرده بود.انگار زندانی بودم و میترسید از دستش فرار کنم
"پایان پارت20"
بچه ها ببخشید دیر شد تصادف کوچیک کردم البته با موتور فقط پام رگ به رگ شده و حالمم بسیار عالیه خواستم ظهر بزارم اما درگیر بیمارستان بودم خلاصه ببخشید
لایک و کامنت یادتون نره گلا
۳۰.۲k
۱۷ فروردین ۱۴۰۲