پارت ۲۰
پارت ۲۰
#میکاسا
چشمامو باز کردم
چشام سیاهی میرفت ولی فهمیدم تو یه اتاقم
سعی کردم بلند شم
ول یدستام به صندلی بسته شده بود
_بالاخره بیدار شدی
سرمو بالا اوردم به مرد هیکلی جلوم بود
موهاش سیاه بود قدشم بلند بود
ادامه داد
_ببخشید که اینجوری اوردمت اینجا
با وجود اون محافظت نمیتونستم جوره دیگه ای بیارمت
_منطورت از محافظ کیه
_همون پسره ی قد بلند ترسو
_بهش نگو ترسو
_اگه ترسو نبود که میومد...
حرفش با صدای شکستن جیزی قطع شد
سرشو برگردونو که ببینه چیه
به یه نفر اشاره زد
اونم با افرادش رفت بیرون که ببینه صدای چی بود
_ام ببخشید حودمو معرفی نکردم
من ویلیام واتسون هستم
_از من جی میخوای
_چیزی نمیخوام فقط میخوام اونی که عمومو فلج و دوستاشو کشته پیدا کنم
_چی منظورت چیه
_خب باید همه چیو از اول برات توضیح بدم
من وقتی بچه بودم پدرم هر از چند گاهی
میرفت خونه ی یه زن
منم گاهی وقتا باهاش میرفتم
وقتی میرفتیم اونجا دخترشونو نشونم میداد و میگفت که وقتی بزرگ شدی میتونی باهاش ازدواج کنی
#میکاسا
یه لحظه یادم اومد یه مرد با یه پسر
تو خونه ی ما بودن من تو اتاقم بودم و داشتم از لای در نگاه میکردم
به خودم اومد دیدم داره ادامه میده
_قرار نبود اون اتفاق بیوفته
عمومو و دوستاش اومدن که تورو بگیرن
ولی وقتی که اون پسره ی مزاحم رسید همه چی خراب شد
الانم من دنبال اون پسرم که میشه محافظ تو
فهمیدم منظورش ارنه
اومد جلو و صورتشو بهم نزدیک کرد
همینجکری داشت صورتشو بهم نزدیک میکردم
اروم زمزمه کردم: ارن
_همونجا نگه دار
یهو در با شدت باز شد
ویلیام برگشت
ارن بود
_تو چجوری اومدی تو با وجود اونهمه ادم
_میتونی جسداشونو تحویل بگیری
_هومم کارت خوبه
پس تو همونی هستی که عموی منو فلج کرد درسته
_برام مهم نیست
_چرا برات مهمه حداقل اون برات مهمه
_...
_چیه چرا حرفی نمیزنی
_چون فهمیدم با یه ادم گاگول طرفم میکاسا
_گاگول خودتی
_هوم واسه این میگم گاگول چون نفهمیدی که با چه کسی در افتادی
_منظورت...
#ارن
با اینکه میدونستم این کار میتونه باعث بشه که جونمو از دست بدم ولی دلمو زدم به دریا
یه کمی درد داشت ولی مهم نبود
(ام یه نکته رو اینجا بگم این رمان که من دارم مینویسم قدرت بعضی از شخصیت ها به ارن داده شده مثلا قدرت جهنمیه اسکورپین در مورتال کمبت )
زنجیرو در اوردم مثل اتیش داغ بود
به میکاسا نگاه کردم
خیلی نگران به نظر میرسید
نگران اینکه کازی دست خودم بدم
ولی نمیدونست من همه ی اشتباهاتمو کردم
#میکاسا
چشمامو باز کردم
چشام سیاهی میرفت ولی فهمیدم تو یه اتاقم
سعی کردم بلند شم
ول یدستام به صندلی بسته شده بود
_بالاخره بیدار شدی
سرمو بالا اوردم به مرد هیکلی جلوم بود
موهاش سیاه بود قدشم بلند بود
ادامه داد
_ببخشید که اینجوری اوردمت اینجا
با وجود اون محافظت نمیتونستم جوره دیگه ای بیارمت
_منطورت از محافظ کیه
_همون پسره ی قد بلند ترسو
_بهش نگو ترسو
_اگه ترسو نبود که میومد...
حرفش با صدای شکستن جیزی قطع شد
سرشو برگردونو که ببینه چیه
به یه نفر اشاره زد
اونم با افرادش رفت بیرون که ببینه صدای چی بود
_ام ببخشید حودمو معرفی نکردم
من ویلیام واتسون هستم
_از من جی میخوای
_چیزی نمیخوام فقط میخوام اونی که عمومو فلج و دوستاشو کشته پیدا کنم
_چی منظورت چیه
_خب باید همه چیو از اول برات توضیح بدم
من وقتی بچه بودم پدرم هر از چند گاهی
میرفت خونه ی یه زن
منم گاهی وقتا باهاش میرفتم
وقتی میرفتیم اونجا دخترشونو نشونم میداد و میگفت که وقتی بزرگ شدی میتونی باهاش ازدواج کنی
#میکاسا
یه لحظه یادم اومد یه مرد با یه پسر
تو خونه ی ما بودن من تو اتاقم بودم و داشتم از لای در نگاه میکردم
به خودم اومد دیدم داره ادامه میده
_قرار نبود اون اتفاق بیوفته
عمومو و دوستاش اومدن که تورو بگیرن
ولی وقتی که اون پسره ی مزاحم رسید همه چی خراب شد
الانم من دنبال اون پسرم که میشه محافظ تو
فهمیدم منظورش ارنه
اومد جلو و صورتشو بهم نزدیک کرد
همینجکری داشت صورتشو بهم نزدیک میکردم
اروم زمزمه کردم: ارن
_همونجا نگه دار
یهو در با شدت باز شد
ویلیام برگشت
ارن بود
_تو چجوری اومدی تو با وجود اونهمه ادم
_میتونی جسداشونو تحویل بگیری
_هومم کارت خوبه
پس تو همونی هستی که عموی منو فلج کرد درسته
_برام مهم نیست
_چرا برات مهمه حداقل اون برات مهمه
_...
_چیه چرا حرفی نمیزنی
_چون فهمیدم با یه ادم گاگول طرفم میکاسا
_گاگول خودتی
_هوم واسه این میگم گاگول چون نفهمیدی که با چه کسی در افتادی
_منظورت...
#ارن
با اینکه میدونستم این کار میتونه باعث بشه که جونمو از دست بدم ولی دلمو زدم به دریا
یه کمی درد داشت ولی مهم نبود
(ام یه نکته رو اینجا بگم این رمان که من دارم مینویسم قدرت بعضی از شخصیت ها به ارن داده شده مثلا قدرت جهنمیه اسکورپین در مورتال کمبت )
زنجیرو در اوردم مثل اتیش داغ بود
به میکاسا نگاه کردم
خیلی نگران به نظر میرسید
نگران اینکه کازی دست خودم بدم
ولی نمیدونست من همه ی اشتباهاتمو کردم
۱۲.۶k
۲۴ مهر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.