پارت پنج
طبق یک کتاب
پارت5
رزی:ات خیلی خوشگل شدی
تینا مبارک
ات:مرسی
تینا:ممنون
دخترا این دوست جدیدمه یونا
میشه باهاشون دوست بشه
.یونا شرابو ریخت رو ات.
یونا:ببخشید(لوس)
ات:دخترا من موافق نیستم
رزی:تو دوسال هست که نبودی یونا بهتر از تو بود
ات:من فقط برای عروسی داداشم اومدم
تینا:یعنی ات تو هق هق بخاطر ما نیومدی(گریه)
ات:درسته ببخشید من برم لباسمو عوض کنم و بیام
ویو ات
میدونستم یونا از عمد روی من شراب برخت رفتم یه لباس عروس بنفش پوشیدم و موهامو خرگوشی بستم و رفتم داخل عاقل همه چیز رو گفت و اونا هم بله رو گفتند برای بهتر شدن مراسم گفتن دو نفر از دوست های عروس و دوماد که سینگل هم نظرشونو بدن و من رفتم بالا اصلا حواسم نبود که جیمینم اومده که یهو همزمان گفتیم
جیمین و ات: من فقط بخاطر اینکه پدر و مادرم چیزی نگن اومدم ولی اصلا خودم راضی به این ازدواج نیستیم
یونگی: شما چی میگین
ات: من شدم مافیام بخاطر همین به کره نمیام و با این جناب در جنگیم و حتی حالا هم تو جنگیم البته نه از نظر خون و خونریزی ما فقط بخاطر اینکه کدممون بزرگ ترین مافیا هستیم جنگ داریم
تینا:خوب موقعی گفتی پلیسا بیاین کسی که میخواستین
جیمین: تو دیگه خیلی خری
تهیونگ:جیمین خواهرم درست صحبت کن
ات:خوب موقعی حواسشو پرت کردی بلاخره دستگیر شدی جناب پارک
رزی:های هرزه داداشم رو ول کن
ات:دیدی داداش بخاطر همین تو کره موندم
به دستورت عمل میکنم خانم پارک شما میتوانین برین منم میرم چین بای بای داداشی مبارکم باشه هاری ماشینو ماده کن
هاری:خانم ماشین امادست ولی شما چرا اقای پارک رو دستگیر نکردین
ات:خب چون داداش بهترین دوست سابقم بود اون الان بهترین دوست یه نفر دیگه هست و من نمیتوانم چیزی بگم چون به قول پارک رزان هان یونا و پارک جیمین من یه هرزه هستم و باید از کره برم
یه نفر از اون دور:خانم مین میشه اینجا بمونین
ات:شما
اون نفره:من سولی هستم و بزرگترین طرفتارتونم شما بهترین ایدل از نظر کنین
همه:مین ات ماهم امضا میخواهیم
ات:نه من به کسر امضا نمیدم خب خداحافظ
سولی:خانم چرا هیچی به برادررتون و همسرش و بقیه نمیگین حتی اهنگی که داره پخش میشه اثری از شماست
ات:اهنگو قطع کنین نمیخوام اثری از من باشه من یک ایدل مردم من با 22سال اعلام میکنم مین ات معرف به صدای جهان یک سال هست که یک ایدل مرده هست حالا هم با هاری از کشورم دور میشوم(داد)
تینا:ات......خیلی تغییر کردی
ات:.....من..منظور...من که....تغییر ...... نکردم(لکنت)
یونا:ولی کردی تو از....از(ترس)
جیمین:ادامه بده(تفنگش رو به یونا)
ات:اقای مین مجبورم نکنین شما رو به زندان بندازم تفنگ رو بدین من(جدی)
جیمین:بیا(دادش)
دختر/پسرا الان پارت بعدشو میفرستم
پارت5
رزی:ات خیلی خوشگل شدی
تینا مبارک
ات:مرسی
تینا:ممنون
دخترا این دوست جدیدمه یونا
میشه باهاشون دوست بشه
.یونا شرابو ریخت رو ات.
یونا:ببخشید(لوس)
ات:دخترا من موافق نیستم
رزی:تو دوسال هست که نبودی یونا بهتر از تو بود
ات:من فقط برای عروسی داداشم اومدم
تینا:یعنی ات تو هق هق بخاطر ما نیومدی(گریه)
ات:درسته ببخشید من برم لباسمو عوض کنم و بیام
ویو ات
میدونستم یونا از عمد روی من شراب برخت رفتم یه لباس عروس بنفش پوشیدم و موهامو خرگوشی بستم و رفتم داخل عاقل همه چیز رو گفت و اونا هم بله رو گفتند برای بهتر شدن مراسم گفتن دو نفر از دوست های عروس و دوماد که سینگل هم نظرشونو بدن و من رفتم بالا اصلا حواسم نبود که جیمینم اومده که یهو همزمان گفتیم
جیمین و ات: من فقط بخاطر اینکه پدر و مادرم چیزی نگن اومدم ولی اصلا خودم راضی به این ازدواج نیستیم
یونگی: شما چی میگین
ات: من شدم مافیام بخاطر همین به کره نمیام و با این جناب در جنگیم و حتی حالا هم تو جنگیم البته نه از نظر خون و خونریزی ما فقط بخاطر اینکه کدممون بزرگ ترین مافیا هستیم جنگ داریم
تینا:خوب موقعی گفتی پلیسا بیاین کسی که میخواستین
جیمین: تو دیگه خیلی خری
تهیونگ:جیمین خواهرم درست صحبت کن
ات:خوب موقعی حواسشو پرت کردی بلاخره دستگیر شدی جناب پارک
رزی:های هرزه داداشم رو ول کن
ات:دیدی داداش بخاطر همین تو کره موندم
به دستورت عمل میکنم خانم پارک شما میتوانین برین منم میرم چین بای بای داداشی مبارکم باشه هاری ماشینو ماده کن
هاری:خانم ماشین امادست ولی شما چرا اقای پارک رو دستگیر نکردین
ات:خب چون داداش بهترین دوست سابقم بود اون الان بهترین دوست یه نفر دیگه هست و من نمیتوانم چیزی بگم چون به قول پارک رزان هان یونا و پارک جیمین من یه هرزه هستم و باید از کره برم
یه نفر از اون دور:خانم مین میشه اینجا بمونین
ات:شما
اون نفره:من سولی هستم و بزرگترین طرفتارتونم شما بهترین ایدل از نظر کنین
همه:مین ات ماهم امضا میخواهیم
ات:نه من به کسر امضا نمیدم خب خداحافظ
سولی:خانم چرا هیچی به برادررتون و همسرش و بقیه نمیگین حتی اهنگی که داره پخش میشه اثری از شماست
ات:اهنگو قطع کنین نمیخوام اثری از من باشه من یک ایدل مردم من با 22سال اعلام میکنم مین ات معرف به صدای جهان یک سال هست که یک ایدل مرده هست حالا هم با هاری از کشورم دور میشوم(داد)
تینا:ات......خیلی تغییر کردی
ات:.....من..منظور...من که....تغییر ...... نکردم(لکنت)
یونا:ولی کردی تو از....از(ترس)
جیمین:ادامه بده(تفنگش رو به یونا)
ات:اقای مین مجبورم نکنین شما رو به زندان بندازم تفنگ رو بدین من(جدی)
جیمین:بیا(دادش)
دختر/پسرا الان پارت بعدشو میفرستم
۱.۹k
۰۷ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.