𝐃𝐢𝐟𝐟𝐢𝐜𝐮𝐥𝐭 𝐥𝐨𝐯𝐞, 𝐩𝐚𝐫𝐭 ۹
(عشق دشوار پارت ۹)
ساعت حدودای ۱ و نیم بود و جیمین نیومده بود از اتاقم اومدم بیرون همه جای خونه رو گشتم ولی نیومده بود نگرانش شده بودم چند بار زنگ زدم ولی جواب نداد داشتم به این طرف و اون طرف میرفتم که یه فکری به ذهنم زد چون فردا قرار بود با تهیونگ برم بیرون شمارش رو گرفته بودم برای همین شمارش رو داشتم پس بهش زنگ زدم بعد از چند بوق برداشت
_الو
+الو سلام
_سلام
+ببخشید دیر وقت زنگ زدم
_نه بابا مشکلی پیش اومده خوبی ؟
+میگم جیمین پیش توعه ؟
_نه مگه نیومده خونه
+نه نیومده برای همین زنگ زدم به تو شاید پیش تو باشه
_نه پیش من نیست مهمونی هم خیلی وقته تموم شده
+کی تموم شد ؟
_ساعت ۱۲
+الان یعنی کجا رفته
_نگران نباش پیداش میکنیم
+اکثرا کجا ها میره ؟
_الان میام دنبالت باهم میریم دنبالش
+نمیخواد خودم میرم
_به ساعت نگاه کردی ساعت ۲ شبه چطور بزارم یه دختر تنها بره بیرون
+باشه پس من الان آماده میشم
_باشه الان میام بای
+بای
گوشی رو قط کردم و رفتم خیلی سریع لباسام رو عوض کردم دیدم گوشیم زنگ خورد تهیونگ بود برای همین رد کردم و رفتم پایین جلوی در بود رفتم سوار ماشین شدم و رفتیم چند جا سر زدیم ولی هیچ جایی نبود هی بهش زنگ میزنم ولی خاموش بود داشتیم خیابون هارو میگشتیم که گوشیم زنگ خورد برداشتم که تهیونگ گفت بزارم رو اسپیکر گذاشتم رو اسپیکر
مرده :میبینم دنبال داداشت میگردی
+هییی تو کی هستی جیمین کجاس
مرده : اوخی خیلی نگران داداشتی؟
+لطفا چی میخوای از جونش
مرده : تا دو ساعت وقت داری که ۱۰ میلیون بیاری و جون داداشت رو نجات بدی اگه حتی یه ثانیه دیر کنی میمیره فهمیدی ؟
+باشه باشه آدرسو بده تا برات بیارم باشه ؟ کاری باهاش نداشته باش لطفا (گریه شدید)
مرده : الان آدرسو برات میفرستم تا دو ساعت آوردی که آوردی اگه نیاری دیگه کاری از دست من بر نمیاد
گوشی رو قط کرد و همون لحظه آدرسو فرستاد یه نگاه به تهیونگ انداختم که درست زل زده بود بهم با همون چشمای خیس و اشکی بهش نگاه کردم و گفتم
+تهیونگ لطفا منو ببر خونه لطفا (گریه)
تهیونگ دستشو رو زیر چونه جینا برد و صورتش رو نوازش کرد صورت خیسی که به خاطر گریه خیس شده بود
_نگران نباش باشه من الان تو رو میبرم خونه خودم و خودم هم میرم جیمین رو بیارم باشه؟
+نه خودمم میام
_نه اگه بلایی سرت بیاد چی ؟
+لطفا منم ببر لطفا (گریه شدید)
_باشه باشه تو رو هم میبرم ولی دیگه لطفا گریه نکن
(تهیونگ ویو)
دیدن اون چشمای خیسش قلبم رو هزار تیکه میکرد آروم کشیدمش تو بغلم و سرش رو اروم نوازش میکردم
سرش و که رو سینم گذاشت قلبم شروع کرد به بالا پایین کردن چند دقیقه اونجوری تو بغلم مونده بود که دیدم حرکت نمیکنه فهمیدم که خوابیده
شرطا :۱۰ تا لایک ❤ و ۲۰ تا کامت 🗨
ساعت حدودای ۱ و نیم بود و جیمین نیومده بود از اتاقم اومدم بیرون همه جای خونه رو گشتم ولی نیومده بود نگرانش شده بودم چند بار زنگ زدم ولی جواب نداد داشتم به این طرف و اون طرف میرفتم که یه فکری به ذهنم زد چون فردا قرار بود با تهیونگ برم بیرون شمارش رو گرفته بودم برای همین شمارش رو داشتم پس بهش زنگ زدم بعد از چند بوق برداشت
_الو
+الو سلام
_سلام
+ببخشید دیر وقت زنگ زدم
_نه بابا مشکلی پیش اومده خوبی ؟
+میگم جیمین پیش توعه ؟
_نه مگه نیومده خونه
+نه نیومده برای همین زنگ زدم به تو شاید پیش تو باشه
_نه پیش من نیست مهمونی هم خیلی وقته تموم شده
+کی تموم شد ؟
_ساعت ۱۲
+الان یعنی کجا رفته
_نگران نباش پیداش میکنیم
+اکثرا کجا ها میره ؟
_الان میام دنبالت باهم میریم دنبالش
+نمیخواد خودم میرم
_به ساعت نگاه کردی ساعت ۲ شبه چطور بزارم یه دختر تنها بره بیرون
+باشه پس من الان آماده میشم
_باشه الان میام بای
+بای
گوشی رو قط کردم و رفتم خیلی سریع لباسام رو عوض کردم دیدم گوشیم زنگ خورد تهیونگ بود برای همین رد کردم و رفتم پایین جلوی در بود رفتم سوار ماشین شدم و رفتیم چند جا سر زدیم ولی هیچ جایی نبود هی بهش زنگ میزنم ولی خاموش بود داشتیم خیابون هارو میگشتیم که گوشیم زنگ خورد برداشتم که تهیونگ گفت بزارم رو اسپیکر گذاشتم رو اسپیکر
مرده :میبینم دنبال داداشت میگردی
+هییی تو کی هستی جیمین کجاس
مرده : اوخی خیلی نگران داداشتی؟
+لطفا چی میخوای از جونش
مرده : تا دو ساعت وقت داری که ۱۰ میلیون بیاری و جون داداشت رو نجات بدی اگه حتی یه ثانیه دیر کنی میمیره فهمیدی ؟
+باشه باشه آدرسو بده تا برات بیارم باشه ؟ کاری باهاش نداشته باش لطفا (گریه شدید)
مرده : الان آدرسو برات میفرستم تا دو ساعت آوردی که آوردی اگه نیاری دیگه کاری از دست من بر نمیاد
گوشی رو قط کرد و همون لحظه آدرسو فرستاد یه نگاه به تهیونگ انداختم که درست زل زده بود بهم با همون چشمای خیس و اشکی بهش نگاه کردم و گفتم
+تهیونگ لطفا منو ببر خونه لطفا (گریه)
تهیونگ دستشو رو زیر چونه جینا برد و صورتش رو نوازش کرد صورت خیسی که به خاطر گریه خیس شده بود
_نگران نباش باشه من الان تو رو میبرم خونه خودم و خودم هم میرم جیمین رو بیارم باشه؟
+نه خودمم میام
_نه اگه بلایی سرت بیاد چی ؟
+لطفا منم ببر لطفا (گریه شدید)
_باشه باشه تو رو هم میبرم ولی دیگه لطفا گریه نکن
(تهیونگ ویو)
دیدن اون چشمای خیسش قلبم رو هزار تیکه میکرد آروم کشیدمش تو بغلم و سرش رو اروم نوازش میکردم
سرش و که رو سینم گذاشت قلبم شروع کرد به بالا پایین کردن چند دقیقه اونجوری تو بغلم مونده بود که دیدم حرکت نمیکنه فهمیدم که خوابیده
شرطا :۱۰ تا لایک ❤ و ۲۰ تا کامت 🗨
۲۶.۹k
۰۴ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.